
Alien: Romulus سرپرست جلوههای ویژه بصری (VFX) چالشبرانگیزترین سکانس CGI فیلم را تشریح میکند. این فیلم داستان گروهی جوان از مهاجران فضایی را دنبال میکند که با وحشتهایی روبرو میشوند که این فرنچایز را آغاز کردند. آخرین قسمت Alien با بازیهای قوی کایلی اسپینی و دیوید جانسون، جلوههای ویژه بصری قانعکننده و پیچش پرده سوم که شامل یکی از ترسناکترین طراحیهای هیولاهای فرنچایز است، همراه است. Alien: Romulus از نظر منتقدان و تجاری عملکرد خوبی داشته است، با کسب امتیاز 80٪ در Rotten Tomatoes از منتقدان و فروش 350 میلیون دلاری در سراسر جهان. اخیراً، نامزد جایزه اسکار برای بهترین دستاورد در جلوههای ویژه بصری شده است.
در گفتگو با ScreenRant، اریک باربا، سرپرست جلوههای ویژه بصری Alien: Romulus، در مورد چالشهای پشت پیچیدهترین سکانس CGI فیلم صحبت کرد و پرتاب به فضا را به عنوان سختترین دستاورد VFX فیلم معرفی کرد. هدف نهایی این بود که نشان داده شود سیاره شخصیتها سیارهای است که در آن خورشید به دلیل پنهان شدن توسط طوفانها و پوشش ابری دیده نمیشود. فیلمبرداری این سکانس نسبتاً آسان بود، زیرا شرایط در روز برای این سکانس مناسب بود، و عکاسی گالو اولیوارس ترکیببندی جذابی را برای کار هنرمندان VFX فراهم کرد.
خب، مطمئناً، پرتاب به فضا، موارد زیادی وجود دارد که باید در آن سکانس مشخص شود. وقتی در صحنه فیلمبرداری بودیم، لباس پوشاندن و کثیف، آلوده و گلی به نظر رسیدن آن آسان بود. و فقط به این دلیل که در آن شبها دما حدود 30 درجه بود و باران بارید و گل به همه چیز چسبید. بنابراین، همه سردشان بود، همه گلی بودند و صحنهها به زیبایی آراسته و تمام شده بودند. بدیهی است که ما آن را تا حد کمی تقویت کردیم، اما در بیشتر موارد - یا نماهای افتتاحیه بزرگ، فکر میکنم، ما تقویت کردیم. اما شما میخواهید آن را حس کنید، بنابراین وقتی آنها به فضا پرتاب میشوند، اولویت برای ما این است که بفهمیم آنها در سیارهای هستند که نمیتوانیم خورشید را ببینیم، زیرا توسط این طوفانها و ابرها احاطه شده است. و فده به من گفته بود: "من میخواهم هر نما شبیه یک نقاشی به نظر برسد." و این به من الهام بخشید. من خودم هنرمند هستم و این نوع چالش را دوست دارم. بنابراین، فکر میکنم سختترین چیز این بود که نماهای فضایی را زیبا، شبیه نقاشی و ترسناک نشان دهیم، زیرا برای برخی از تیمهای جلوههای ویژه بصری طبیعی نیست که اساساً کم نورپردازی، یا نورپردازی از پشت، یا نخواهند آنچه را که انجام دادهاند به نمایش بگذارند. زیرا ما این مدلهای شگفتانگیزی را داشتیم که اسکن و ساخته شده و سپس از دنیای فیزیکی به دنیای دیجیتال منتقل شدند. و بچهها، تیمهای دیجیتال، کار فوقالعادهای در انتقال آنها انجام دادند، اما بعد میخواهند آنها را روشن کنند و به نمایش بگذارند. مثل این است که، "خب، این فوقالعاده است، اما ما واقعاً باید این را ترسناک و زیبا بسازیم." بنابراین، این یک فرآیند بررسی مداوم بود که میگفتیم، "خب، شاید نور زیادی اینجا نباشد، نور زیادی آنجا نباشد." من به استادی که در دوران دانشگاه داشتم، یکی از اساتید نقاشیام، اشاره کردم که به من یاد داده بود برای ترکیببندی چیزها، باید یک چیز روشن را جلوی یک چیز تاریک، جلوی یک چیز روشن قرار داد. این یکی از شعارهای او بود، "یک چیز تاریک جلوی یک چیز روشن جلوی یک چیز تاریک"، و فقط شکلهای شبحنما را بسازید. و این همان کاری است که من تا حدودی از آنها خواستم انجام دهند. و شما این را با حلقهها خواهید دید. ما حلقهها را سفید کردیم، بنابراین یخیتر بودند، و سعی کردیم سیاره را از پشت نورپردازی کنیم، و ایستگاه را از پشت نورپردازی کنیم، بنابراین همیشه شبحنماها را بیرون میکشیدیم. اینها تکنیکهای نقاش خوبی هستند، اما چیزی که باید دائماً مراقب آن بود، به دلیل ماهیت دیجیتالی که به نورپردازی بیش از حد میرود، بسیار بیشتر از شاید فیلمبرداری زنده. اگر به فیلمبرداری زنده نگاه کنید، به زیبایی نورپردازی شده است، بنابراین این نوار دیگر بود. گالو پالت رنگی بسیار زیبا و عکاسی زیبایی را فقط برای شروع به ما داده بود، مثل این است که، "وای." من برای آن هیجانزده بودم، فقط وقتی آن را در حین فیلمبرداری میدیدم، زیرا مثل این بود که، "باشه، عالیه، این به ما اجازه میدهد آن را بپوشانیم. و این یک فیلم Alien است. تاریک است، ترسناک است، این عالی خواهد بود."
دستورالعملی از فده آلوارز، کارگردان، به باربا این بود که هر نما را شبیه یک نقاشی بسازد. در حالی که فیلمبرداری اولیوارس نیمه اول این کار را فراهم کرد، چالشهایی هنگام نورپردازی سکانس در مرحله پس از تولید به وجود آمد، زیرا طبیعی است که هنرمندان VFX بخواهند صحنهای را به طور مناسب نورپردازی کنند و کاری را که انجام دادهاند به نمایش بگذارند. راه حل باربا استفاده از تکنیکهای نقاشی بود که بر شبحنماها تمرکز داشت تا به سکانس ظاهری خشن و کثیف بدهد که با بهترین قسمتهای فرنچایز Alien مرتبط است. شرح کامل باربا را در زیر بخوانید:
من به معنای واقعی کلمه به هر چیزی که میتوانستم دسترسی پیدا کنم نگاه کردم. و در نهایت، میدانید، کاوشگر فضایی کاسینی پرتاب شد، و نزدیکترین کاوشگری بود که تا به حال داشتهایم که به حلقههای واقعی زحل نزدیک شده است. و عکاسی فوقالعادهای را پس فرستاد، و آن عکاسی بسیار الهامبخش بود. بنابراین، همانطور که به آن نگاه کردم، مشکل آن عکاسی این است که هنوز از فاصله بسیار دور است، و از آنجایی که حلقهها با سرعت باورنکردنی حرکت میکنند، ما تمایل داریم حلقهها را به عنوان این نوع شکلهای جامد ببینیم. اما یک برنامه ویژه بینظیر بیبیسی به نام "زحل چگونه حلقههای خود را به دست آورد" وجود دارد که این ستارهشناس نوعی توضیح داد، و آنها بازنمایی CG خود را از آنچه او توصیف میکرد انجام دادند، و این الهام بخش ما شد. به محض اینکه آن را دیدم، گفتم، "باید این را به فده نشان دهم،" و آن را برای فده فرستادم، و او گفت، "وای." بنابراین، این چیزی است که ما به تیمها گفتیم. و آن یخ است، و من از ابتدا میخواستم یخ سفید باشد، به دلیل آن چیزی که قبلاً در مورد توانایی چیدن ترکیببندی و نورپردازی از پشت همه چیز میگفتم. کمی طول کشید تا به آنجا برسیم. فده موافق بود، به محض اینکه برخی از تصاویر را دید، و یک هنرمند مفهومی شگفتانگیز وجود دارد که من با او در ILM کار کرده بودم، فرد پالاسیو، و من مدام از او میخواستم که برخی از نقاشیها را انجام دهد، زیرا میدانستم توانایی هنری او به ما کمک میکند به آنجا برسیم. و او انجام داد، و این راهنمای ما شد. او کار زیبایی انجام داد، و سپس با ILM، "فهمیدیم، حالا متوجه شدیم." و سپس، وتا در پرده سوم، وقتی به آن نزدیکتر میشویم، کار را بر عهده گرفت، و آنها همان، همه مراجع و تصاویر را داشتند، و سپس آنها ادامه دادند. و نظر من به دانیل، وقتی برای اولین بار آنها را راهاندازی کردیم، این بود، "ببین، حلقهها باید آنقدر ضخیم و شگفتانگیز باشند که نیمکره جنوبی باید در حین رندر شدن کم نور شود." برای بیرون انداختن این چیز به آن نوع قدرت محاسباتی نیاز دارد، زیرا وتا به داشتن بزرگترین قدرت محاسباتی در نیمکره جنوبی مشهور است. آنها خندیدند، و مطمئناً تمام تلاش خود را کردند.
معنای این برای Alien: Romulus چیست
نامزدی اسکار فیلم گواه غیرقابل انکار موفقیت باربا است
Alien: Romulus یک لذت بصری بود، که به طور موثری جلوههای عملی و صحنهها را با CGI قانعکننده ترکیب کرد. با دیدن کاری که برای این دستاورد و نتایج آن انجام شده است، جای تعجب نیست که جلوههای ویژه بصری فیلم نامزد جایزه اسکار شدهاند. باربا، که این نامزدی را با نلسون سپولودا-فوسر، دانیل ماکارین و شین ماهان به اشتراک میگذارد، با رقابت شایستهای در این دسته روبرو است. Kingdom of the Planet of the Apes، Wicked و Dune: Part Two نیز نامزد بهترین دستاورد در جلوههای ویژه بصری شدهاند.
شایان ذکر است که باربا قبلاً برنده جایزه اسکار شده است، و قبلاً در همین دسته برای The Curious Case of Benjamin Button برنده شده است. علاوه بر این، کار او از Zodiac دیوید فینچر تا Terminator: Dark Fate نیز متغیر است. با این حال، واضح است که Alien: Romulus به کار و خلاقیت گستردهای برای ایجاد زنومورف، آفاسپرینگ و دنیای اطراف نیاز داشته است. در حالی که تا 2 March (12 اسفند) مشخص نخواهد شد که آیا باربا برنده جایزه میشود یا خیر، احتمال زیادی وجود دارد که او بتواند دو بار برنده اسکار شود. اگر چنین شود، این دومین قسمت در این فرنچایز خواهد بود که از زمان فیلم اصلی ریدلی اسکات در سال 1979 برنده جایزه ارزشمند شده است.
دیدگاه ما در مورد تشریح اریک باربا
تلاشهای تیم VFX عناصر کلیدی فرنچایز را به Alien: Romulus اضافه کرد
فیلمهای اولیه در فرنچایز Alien، به ویژه فیلم اصلی، مملو از خشونت بودند که به متمایز کردن فرنچایز از رقبای خود کمک کرد. در حالی که من به Prometheus و Alien: Covenant با احترام زیادی نگاه میکنم، جلوههای ویژه بصری در آنجا تقریباً بیش از حد صیقلی به نظر میرسیدند، یا در مورد دومی، CGI کاملاً ناامیدکننده بود. Alien: Romulus فرنچایز را با فناوری کموفا در طراحی و تعادل دلپذیر در اجرای CGI به اصول اولیه رتروفوتوریستی خود بازگرداند.
مطالب مرتبط
دیگران نیز خوانده اند
تازه های اخبار (سینما)
محتوای خود را پیدا کنید
نظرات
نظر خود را به اشتراک بگذارید