امتیاز شما 0
0
مقالات فیلم و سریال

رتبه بندی 10 صحنه آیکونیک سه گانه The Back to The Future

بازگشت به آینده به عنوان یکی از دوست‌داشتنی‌ترین سه‌گانه‌های سینمایی در تمام دوران، صحنه‌های نمادین کم ندارد. دانش‌آموز دبیرستانی مارتی مک فلای (مایکل جی فاکس) و دکتر امت براون (کریستوفر لوید) یکی از شناخته‌شده‌ترین دو نفر در تاریخ سینما هستند که از طریق ماشین زمان دلور به گذشته و آینده سفر می‌کنند. جدول‌های زمانی مختلف بازگشت به آینده که از سال 1885 تا 2015 را شامل می‌شود، به داستان اجازه می‌دهد تا برای سه فیلم ادامه پیدا کند و سه‌گانه را جذاب نگه دارد.

ماهیت نمادین فیلم ها عمدتاً بر اساس بهترین جملات بازگشت به آینده استوار است، از "اسکات بزرگ!" داک براون تا مارتی. گفتن، "هیچ کس مرا مرغ صدا نمی کند!" بسیاری از نقل قول ها و صحنه های اولین فیلم بازگشت به آینده ساخته شده آنقدر تاثیر قوی دارند که در فیلم دوم و سوم، هرچند به شیوه های مختلف، تکرار می شوند. به این ترتیب، اولین فیلم بازگشت به آینده ناگزیر دارای نمادین ترین صحنه ها است، اگرچه دنباله های آن نیز دارای صحنه های معروف و مهم فرهنگی هستند.

10 بیف اولین طعم کود را می‌گیرد

بازگشت به آینده (1985)

تصویر

یکی از بهترین جوک‌های بازگشت به آینده، خانواده شرور تانن است که با کود آلوده می‌شوند. این شوخی زمانی بیشترین تاثیر را دارد که در اولین فیلم بازگشت به آینده رخ دهد. هنگامی که بیف تانن (توماس اف. ویلسون) در سال 1955 به دنبال مارتی رانندگی می کند، با ماشین خود به عقب کامیون کود برخورد می کند و در کود دفن می شود. اینکه ببینیم بیف قلدر به این شکل شرم آور متوقف شده استخوشایند است و برای او طعم واقعی شخصیتی که هست را بچشد. در حالی که هرگز به اندازه بار اول به یاد ماندنی نیست، وقتی بیف دوباره زیر کود در بازگشت به آینده قسمت دوم دفن شد و زمانی که جدش بافورد "سگ دیوانه" تانن (همچنین با بازی ویلسون)، در بازگشت به آینده قسمت سوم به همین سرنوشت دچار می شود. صرف نظر از قرن، برای تانن ها ثابت است که وقتی یکی از اعضای خانواده مک فلای فریاد می زند، من از کود دام متنفرم! فریاد بزنند. این یک صحنه سرگرم کننده است که یک سابقه ایجاد می کند، حتی اگر به اندازه برخی صحنه های دیگر نمادین نباشد.

9 جورج ناک اوت بیف

بازگشت به آینده (1985)

Image

مارتی بخش زیادی از اولین فیلم بازگشت به آینده را صرف تلاش برای متقاعد کردن نسخه 1955 پدرش، جورج مک فلای (کریسپین گلاور) می کند تا از خود دفاع کند و عاشق لورین بینز (لیا) شود. تامپسون). دیدن تلاش جورج برای انجام این کار خسته کننده است، به خصوص زمانی که توسط بیف ظالم مورد تمسخر قرار می گیرد. وقتی جورج بالاخره از او دفاع می‌کند و وقتی بیف را ناک اوت می‌کند، این رضایت‌بخش‌تر می‌شود. این یک لحظه پیروزمندانه و یادآور شجاع بودن افراد ضعیف، غلبه بر مشکلات و انجام کار درست در زمانی است که بیشترین اهمیت را دارد. این لحظه ای است که لورین برای اولین بار جورج را همان طور که هست می بیند و این پایه و اساس ازدواج آنها و خانواده ای است که با هم ایجاد خواهند کرد. این به اندازه کافی نمادین است که تضمین می کند دوباره در بازگشت به آینده قسمت دوم دیده شود. به اندازه بسیاری از صحنه ها که بیشتر روی مارتی یا داک متمرکز شده اند نمادین نیست، اما تعیین کننده ترین لحظه در سه گانه برای جورج است.

8 هاوربرد چیس

بازگشت به آینده قسمت دوم (1989)

Image

وقتی مارتی در بازگشت به آینده قسمت دوم به سال 2015 سفر می‌کند، برداشت‌های هوشمندانه زیادی در مورد آینده وجود دارد که یکی از بهترین‌ها هاوربرد است. مارتی سوار بر هاوربرد در حالی که توسط بیف تعقیب می‌شود، تجسم مجدد هوشمندانه‌ای از تعقیب مارتی در حین سوار شدن بر اسکیت‌برد در فیلم قبلی است. دیدن پرواز تخته‌ها واقعاً به فیلم احساس می‌کند که در آینده اتفاق می‌افتد، بیش از بسیاری از دیگر عناصر آینده.

هاوربردها به قدری نمادین شدند که نسخه های واقعی آن برای به تصویر کشیدن جادوی صحنه توسعه یافته است.

این صحنه حتی از تعقیب و گریز در فیلم اول هیجان انگیزتر و موثرتر است و این تعقیب و گریز را قادر می سازد از صحنه اصلی که الهام گرفته از آن بود، پیشی بگیرد. هاوربردها به قدری نمادین شدند که نسخه های واقعی آن برای به تصویر کشیدن جادوی صحنه توسعه یافته است. شایان ذکر است که خود هاوربرد احتمالاً نمادین‌تر از صحنه است، اما آنها در هم تنیده هستند و تعقیب و گریز یکی از بهترین بخش‌های بازگشت به آینده قسمت دوم

7 مارتی از بوفورد «سگ دیوانه» تانن پیشی گرفت

بازگشت به آینده قسمت سوم (1990)

تصویر

چه غرب وحشی باشد چه حومه، این یک فیلم بازگشت به آینده نیست بدون اینکه مارتی یکی از اعضای خانواده تانن را پیشی بگیرد. وقتی بوفورد و مری در خیابان‌ها در حالی که مردم شهر تماشا می‌کنند با هم روبرو می‌شوند، بافورد به سینه مارتی شلیک می‌کند. بافورد می خندد و معتقد است که برنده شده است، فقط به این دلیل که مارتی اسلحه را از دستش بیرون می زند و دستش را با مشت به سینه مارتی مجروح می کند، بدون اینکه از صفحه فلزی پنهان شده زیر لباسش خبر داشته باشد. مارتی با جلیقه ضد گلوله موقت، بوفورد را به زمین می اندازد و سپس با چندین مشت قدیمی، شرور را از پای در می آورد. مهم نیست که بوفورد چقدر می تواند ترسناک باشد، او نمی تواند استفاده مارتی از صفحه فلزی را پیش بینی کند. مهم نیست در دوره زمانی، مارتی اجازه نمی دهد خود یا دیگران توسط قلدرهایی مانند خانواده تانن تحت فشار قرار گیرند. این نمادین ترین لحظه مارتی نیست، اما زمانی که داستان او به پایان خود نزدیک می شود، لحظه ای محوری است.

6 "ما به جاده نیاز نداریم"

بازگشت به آینده (1985)

Image

اولین فیلم بازگشت به آینده پایان رضایت‌بخشی دارد که درها را برای ماجراجویی‌های بیشتر در زمان باز می‌گذارد. این با یکی از بهترین نقل قول های دک براون تثبیت شده است، که این است، "جاده ها؟ جایی که می رویم، به جاده ها نیاز نداریم." دکتر این را در حالی می‌گوید که DeLorean را راه‌اندازی می‌کند و زمانی که ماشین سفر در زمان برای اولین بار پرواز می‌کند. این لحظه ای پر از انتظار و این حس است که تنها نوک کوه یخ سفر در زمان تاکنون آشکار شده است.

فیلم امتیاز گوجه‌سنج امتیاز پاپ کورن متر
بازگشت به آینده (1985) 93% 95%
بازگشت به آینده قسمت دوم (1989) 63% 86%
بازگشت به آینده قسمت سوم (1990) 79% 78%

داک پیشگام نوآوری علمی است و خط ما به جاده‌ها نیاز نداریم او لحظه‌ای است که این نوآوری با DeLorean در حال پرواز زنده می‌شود. همچنین زمینه را برای بازگشت به آینده قسمت دوم به خوبی فراهم می کند، با سال 2015 که پر از ماشین های پرنده و هاوربرد بود. هنگامی که DeLorean در فرهنگ عامه به تصویر کشیده می شود یا به آن اشاره می شود، این یکی از اولین صحنه هایی است که به دلیل نمادین بودن آن به ذهن خطور می کند، اگرچه برخی از لحظات DeLorean وجود دارند که حتی نمادین تر هستند.

5 مارتی نامه دکتر را از سال 1885 دریافت می کند

بازگشت به آینده قسمت دوم (1989)

 تصویر

یکی از هیجان انگیزترین لحظات در سه گانه بازگشت به آیندهاین است که مارتی نامه ای از یک پیک Western Union دریافت می کند که نشان می دهد داک براون زنده است و به سال 1885 منتقل شده است. به اندازه مارتی امیدوار کننده که فریاد می زند او زنده است! دکتر زنده است! حوزه بازگشت به آیندهسفر در زمان بیش از هر زمان دیگری باز می شود، زیرا دو فیلم اول بین سال های 1955 تا 2015 اتفاق می افتد، اما غرب وحشی 1885 در دیگری است. سطح به طور کامل برخی از فیلم‌های دوست‌داشتنی به دلایل اشتباه دنباله‌هایی می‌گیرند، اما این قلاب سنگ بازگشت به آینده قسمت سوم را کاملاً توجیه‌پذیر می‌کند. این مجموعه خطرات مارتی را تعیین می کند که باید به سال 1885 سفر کند تا Doc را پیدا کند و نجات دهد. برخورد رعد و برق DeLorean هنگامی که Doc داخل آن است و به سرعت با ورود پیک وسترن یونیون و نامه دنبال می شود، نوعی توالی است که تنها با نام تجاری منحصر به فرد بازگشت به آینده امکان پذیر شده است. از سفر در زمان این یک پایان قوی برای قسمت میانی است، اگرچه با پایان فیلم سوم پیشی گرفته است.

4 صحنه جانی بی گود

بازگشت به آینده (1985)

Image

وقتی به مارتی فکر می‌کنید، یکی از اولین صحنه‌هایی که به ناچار به ذهن خطور می‌کند، اجرای آهنگ "جانی بی گود" در رقص Enchantment Under the Sea است. مارتی تمام انرژی خود را صرف خواندن "Johnny B. Goode" می کند، آهنگی که انرژی رقص را افزایش می دهد زیرا شرکت کنندگان به سمت قطعه ای از موسیقی می روند که هنوز در سال 1955 نوشته نشده است. در حالی که آهنگ در ابتدا با جمعیت طنین انداز می شود. ، با ادامه بازی مارتی برای آنها کمی سخت می شود. این صحنه منجر به این می شود که مارتی می گوید: "فکر می کنم شما بچه ها هنوز برای آن آماده نیستید. اما بچه های شما آن را دوست خواهند داشت." این یک لحظه کلاسیک است که در آن عناصر فرهنگی از زمان های مختلف این سه گانه دوره ها از نسل ها فراتر می روند و تأثیر می گذارند. همانطور که صحنه نمادین است، تا حدودی تحت الشعاع این پیشنهاد مشکل ساز قرار می گیرد که مارتی، و نه چاک بری، فرد مسئول خلق «جانی بی. گود»، حداقل در بازگشت به آینده است. جهان em>

3 صحنه آخر دکتر و مارتی با هم

بازگشت به آینده قسمت سوم (1990)

Image

بسیاری از فیلم‌های سفر در زمان ریشه در این ایده دارند که آینده از قبل نوشته شده است، و مهم نیست که شخصیت‌ها چه می‌کنند، آنها مقید به سرنوشت هستند و اراده آزاد ندارند. سه گانه بازگشت به آینده از این سیستم سفر در زمان پیروی نمی کند، زیرا شخصیت ها می توانند با اعمال خود گذشته، حال و آینده را تغییر دهند. بازگشت به آینده قسمت سوم این موضوع را دوچندان می کند و چشم انداز رهایی بخش تری ارائه می دهد. داک به مارتی و جنیفر پارکر (الیزابت شو) می‌گوید که "آینده شما هنوز نوشته نشده است. هیچ کس ننوشته است. آینده شما هر چیزی است که آن را بسازید. پس آن را به یک آینده خوب تبدیل کنید." با اراده آزاد، و اینکه آینده هیچ کس به سنگ نمی خورد، راهی فوق العاده امیدوارکننده و با طراوت می دهد. این بخشی از چیزی است که به فیلم‌های بازگشت به آینده اجازه داده است در آزمون زمان مقاومت کنند و این نقطه اوج کامل داستان مارتی و داک با هم است< /strong>، که آن را به نمادین ترین لحظه در دنباله ها تبدیل می کند.

2 رعد و برق به برج ساعت می زند

بازگشت به آینده (1985)

Image

چند لحظه در تاریخ سینما به اندازه برخورد صاعقه به برج ساعت در اولین فیلم بازگشت به آینده هیجان انگیز است. ارجاعات بصری و گفتاری فراوان به برج ساعت تضمین می کند که کل فیلم تا این لحظه پیش بینی و ساخته می شود. بین پرداختن Doc به کابل و رسیدن مارتی به سرعت DeLorean به 88 مایل در ساعت با نزدیک شدن به نیمه شب، اتفاقات زیادی در صحنه وجود دارد و خطرات برای هر دو شخصیت اصلی احساس می شود.

این نمونه ای از بازده و رضایت بسیار زیاد برای شخصیت ها و تماشاگران است که بیشتر آن مدیون بازی های فاکس و لوید در صحنه است.

همه چیز در لحظه مناسب با برخورد رعد و برق به برج ساعت در جای خود قرار می گیرد، Doc کابل را به هم متصل می کند و DeLorean مارتی را به سال 1985 منتقل می کند. این نمونه ای از بازده و رضایت بسیار زیاد برای شخصیت ها و برای مخاطب، که بیشتر آن مدیون بازی های فاکس و لوید در صحنه است. همانطور که نمادین است، یک صحنه دیگر وجود دارد که می توان آن را حتی بی زمان تر در نظر گرفت.

1 DeLorean اولین سفر در طول زمان

بازگشت به آینده (1985)

Image

همانطور که صحنه کود در اولین بار بیشترین تاثیر را دارد، موثرترین صحنه DeLorean اولین باری است که در عمل نشان داده می شود. در حالی که در یک پارکینگ ایستاده است، داک به مارتی نشان می دهد که چگونه DeLorean به سرعت 88 مایل در ساعت می رسد و به جای آن سگ خود، انیشتین، در زمان سفر می کند. DeLorean اثری قوی ایجاد می‌کند که با چشمک زدن چراغ‌ها در اطراف خودرو، تخیل را به تصویر می‌کشد و ناپدید می‌شود و ردی از آتش در زیر داک و مارتی باقی می‌ماند. این تصویر اساسی از DeLorean است که در فرهنگ عامه بیشتر زنده مانده است، حتی در مقایسه با زمانی که ماشین بعداً پرواز می کند. شادی داک محسوس است زیرا او از دانستن اینکه آزمایشش کار می کند لذت می برد و به مارتی توضیح می دهد که چگونه سفر در زمان را ممکن کرده است. این صحنه با ظهور دوباره دلورین کامل می شود و انیشتین به سلامت در داخل آن قرار دارد. هیچ صحنه بازگشت به آینده دیگری به اندازه این صحنه نمادین نیست.

نظرات

نظر خود را به اشتراک بگذارید

امتیاز شما 0