
فیلمهای سیاه و سفید در سالهای اخیر شاهد بازگشت اندکی شدهاند، زیرا کارگردانان راههای جالب و نوینی برای استفاده از این تکنیک قدیمی پیدا کردهاند. فیلمهای سیاه و سفید به تدریج در طول دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ کنار گذاشته شدند. برای مدت طولانی پس از آن، اغلب مردم آنها را قدیمی و منسوخ میدانستند، اما اکنون که زمان کافی گذشته است، از زندگی دوبارهای لذت میبرند. فیلمهای سیاه و سفید برجستهای در ژانرهای مختلف، از جمله ترسناک، کمدی و درام وجود دارند.
عکاسی تکرنگ امروزه مانند هر ابزار دیگری استفاده میشود. اغلب به عنوان یک جایگزین ارزانتر از فیلمهای رنگی برای کارگردانان با بودجه کم به کار میرود، ولی همچنین میتواند برای تداعی خاطرات گذشته یا خلق ترکیبهای چیهاروسکی حیرتآور به کار رود. بسیاری از فیلمسازان راههای نو و مهیجی برای ترکیب صحنههای سیاه و سفید با رنگی پیدا کردهاند، مانند Oppenheimer and Maestro به عنوان مثال. همچنین روند جدیدی مشاهده میشود که فیلمها بهصورت ویژه با نسخههای سیاه و سفید عرضه میشوند، مانند Mad Max: Fury Road and Parasite. پس از اینکه برای دههها غیرضروری تلقی میشدند، فیلمهای سیاه و سفید به یک روند جدید در هالیوود تبدیل شدهاند.
10 A Field In England (2013)
فیلم ترسناک روانشناختی بن ویتلی، جریان پیچیدهای درست زیر سطح به نمایش میگذارد
A Field in England در ابتدا به نظر میرسد یک درام تاریخی عادی است که داستان گروهی از سربازان جنگ داخلی انگلیس را دنبال میکند که از میدان نبرد فرار میکنند. این برداشت اولیه تنها مخاطب را در حالتی از آرامش فرو میبرد قبل از اینکه A Field in England باز شود و خود را به عنوان یک اکتشاف عمیق و ناراحتکننده از جنون، خشونت و هرج و مرج نشان دهد. همانطور که سربازان فکر میکنند از خطر رهایی یافتهاند، مشکل واقعی آغاز میشود و همین موضوع برای بیننده نیز صادق است.
A Field in England یک فیلم ترسناک روانشناختی تاریک است که با استفاده از تصاویر توهمزا و حس روز افزون اضطراب، جادویی هیپنوتیزمآمیز بر روی مخاطب خود ایجاد میکند. این اثر، مسیری تدریجی ولی اجتنابناپذیر به سوی ناشناخته را دنبال میکند که در حافظه باقی میماند، حتی اگر بلافاصله همانند اکثر فیلمهای ترسناک ترسناک نباشد. سبک عجیب آن ممکن است به سلیقه همه برابر جذب نشود، اما A Field in England به اندازهای منحصر به فرد و جسورانه است که شایسته توجه بیشتری میباشد.
9 The Man Who Wasn't There (2001)
نوآر پاستیش برادران کوئن، تمام ویژگیهای مورد نظر را برآورده میکند
The Man Who Wasn't There معمولاً در رتبهبندی بهترین فیلمهای برادران کوئن قرار نمیگیرد، اما شایسته توجه بسیار بیشتری نسبت به دریافتی است که دارد. این فیلم در فهرست آثار آنان یک ناهنجاری محسوب میشود، چراکه اکثر فیلمهای جنایی آنان سرشار از طنز سیاه هستند، مانند Fargo, Burn After Reading و The Big Lebowski. The Man Who Wasn't There یک پاستیش نسبتاً جدی از فیلم نوآر است، اگرچه بحثبرانگیز است که آیا آن را میتوان به عنوان نئو-نوآر طبقهبندی کرد یا صرفاً احیایی از نوآر واقعی.
The Man Who Wasn't There از پالت سیاه و سفید برای ایجاد ظاهری نوآر استفاده میکند، اما اشارههای آن به ژانر فراتر از سطح ظاهری میرود. داستان، سرگذشتی از مردی را دنبال میکند که نقشه ساده اخاذی او از کنترل خارج شده و به چنان پیچیدهای میشود که بالاتر از توانش میرود. بررسیهای بعدی دربارهی اخلاق، سرنوشت و نیازهای روزمرهی زندگی واقعی نشان میدهد که برادران کوئن علاوه بر جذابیت بصری، ژانر را به خوبی ارج مینهند و میفهمند.
8 Hundreds Of Beavers (2022)
یک کمدی پر هرج و مرج که دوران گذشته را تداعی میکند
Hundreds of Beavers برای اولین بار در سال 2022 به نمایش درآمد، اما چند سال طول کشید تا به انتشار گسترده دست یابد و در پلتفرمهای مختلف پخش شود. اکثر مردم تنها در سال 2024 با Hundreds of Beavers آشنا شدند، اما این فیلم به سرعت به دلیل جذابیتهای نوستالژیک خود دنبالکنندگانی وفادار پیدا کرد. این یک فیلم کمبودجه و پرجنبوجوش است، اما Hundreds of Beavers به جای تلاش برای پنهان کردن نقاط ضعف، به جایگاه بازنده بودن خود میچسبد و از آن بهره میبرد.
این یک فیلم کمبودجه و پرجنبوجوش است، اما Hundreds of Beavers به جای تلاش برای پوشاندن نقصها، با وضعیت غیرمتعارف خود هماهنگ میشود.
تصمیم به فیلمبرداری به صورت سیاه و سفید بدون شک به کاهش هزینهها کمک کرد، اما همچنین به Hundreds of Beavers ظاهر مشابه کمدیهای دوران صامت کلاسیک میبخشد. این موضوع بسیار مناسب است، چراکه این کمدی از بزرگان اسلباستیک مانند Buster Keaton و Charlie Chaplin الهام میگیرد. این یک لذت کمدی خندهدار و تند است که در میان سایر آثار امروزی برجسته میشود. جذابیتهای زبر و دستنخورده آن مقاومتناپذیر است.
7 Persepolis (2007)
یک فیلم انیمیشنی نادر سیاه و سفید
فیلمهای انیمیشنی سیاه و سفید به طور استثنایی نادر هستند. حتی در روزهای اولیهی این رسانه، انیمیشن قبل از فیلمهای زنده به رنگ تبدیل شد. تنها چند استثنا در دوران مدرن وجود دارد. فیلمهایی مانند It's Such a Beautiful Day و Mary and Max تقریباً سیاه و سفید هستند، اما چند نکته رنگی عجیب را در بر دارند. Persepolis و Frankenweenie شاید تنها دو فیلم انیمیشنی پرپروفایل قرن ۲۱ باشند که به طور انحصاری از سیاه و سفید استفاده میکنند.
داستان خودزندگینامهای به طرز شگفتانگیزی قدرتمند است.
Persepolis اقابلی از رمان گرافیکی پرفروش به نام همنام ساخته شده توسط همکار کارگردان، مرجان ساترپی، است. اگر رنگ اضافه میشد، همان جذابیت را نداشت، و ترکیب تکرنگ به عنوان یادآوری مداوم منشاء فیلم به خوبی عمل میکند. داستان خودزندگینامهای به طرز شگفتانگیزی قدرتمند است و دوران پرفراز و نشیب بلوغ ساترپی را در پسزمینه انقلاب اسلامی ایران به تصویر میکشد.
6 Mank (2020)
بیوپیلیک هالیوودی دیوید فینچر، مخاطبان را به زمانهای گذشته میبرد
Mank کمی کمتر از حد ارزشمند شناخته شده است، شاید به این دلیل که در مقایسه با بهترین فیلمهای دیوید فینچر چندان برجسته ظاهر نمیشود. همچنین به دلایل متعددی از فهرست آثار او متمایز میشود. قابل ذكر است كه فینچر از کاوش در موضوعات جنایی و روانشناختی فاصله میگیرد تا یکی دیگر از علایق خود، یعنی سینما، را دنبال كند. Mank نگاهی به تجربیات هرمان جی. مانکویچ در نگارش فیلمنامه Citizen Kane, همراه با برخی صحنههایی از زندگی اولیهاش در هالیوود دارد.
ظاهر سیاه و سفید Mank داستان را در محیط هالیوود قدیمی ریشهدار میکند.
ساختار غیرخطی Mank به عنوان یک تکنیک الهامبخش عمل میکند، زیرا شبکهای پیچیده ایجاد میکند که گذشته مانکویچ و حال را به هم میبافد، به گونهای که الهامبخشیهای او از هنرش جداییناپذیرند و پیروزیهایش با شکستهایش گره خوردهاند. ظاهر سیاه و سفید Mank داستان را در محیط هالیوود قدیمی ریشهدار میکند، گویی مانکویچ و اطرافیانش زندگیشان مانند فیلمها جریان دارد، چرا که هر لحظه از بیداری آنها درگیر ساختگی و تجمل است.
5 The Tragedy Of Macbeth (2021)
دنزل واشنگتن به عنوان یکی از بزرگترین شخصیتهای شکسپیر بدرخشان میشود
اکنون که جُوئل و ایتان کوئن هر کدام فیلمهایی مستقل از یکدیگر ساختهاند، واضح است که هر یک چه سهمی در همکاری خلاقانهشان دارد. کمدی جنایی ایتان کوئن، Drive-Away Dolls، پر از حوادث خندهدار، شخصیتهای عجیب و طنز خشک است، در حالی که جُوئل با The Tragedy of Macbeth ثابت میکند که ممکن است مسئول قدرت احساسی فیلمهای آنان باشد.
The Tragedy of Macbeth یکی از بهترین اقتباسهای شکسپیری برای صفحه نمایش بزرگ در سالهاست، تا حدودی به این دلیل که کوئن ترجیح میدهد اوضاع را ساده نگه دارد. تصمیم به فیلمبرداری به صورت سیاه و سفید، تأکید بیشتری بر اجراها میگذارد و دنزل واشنگتن و فرانسیس مکدورمند هر دو فوقالعاده هستند. آنها کلمات شکسپیر را با فوریتی و احساسی نادر به زندگی میآورند که اغلب در اقتباسهای مدرن کمتر دیده میشود و نقل قولهای مشهور را نوآورانه جلوه میدهند.
4 The Lighthouse (2019)
شگفتی ژانر شکسته روبرت اگگرز حول دو اجرای برجسته میچرخد
The Lighthouse بر اساس یک داستان واقعی است، هرچند بسیار آزادانه، زیرا روبرت اگگرز ایدهی اصلی دو نگهبان مناقش چراغ قوه را گرفته و آن را به افسانهی تاریک و عجیب خود متحول میکند. نتیجه، هرگونه دستهبندی ساده را به چالش میکشد؛ منتقدان دربارهی این که آیا The Lighthouse باید به عنوان یک فیلم ترسناک روانشناختی، یک مطالعهی شخصیت یا چیز دیگری در نظر گرفته شود، اختلاف نظر دارند. این ترکیب منحصر به فرد از سبکها یکی از عواملی است که The Lighthouse را ارزش چندین بار تماشا کردن میکند.
بدون شیمی مسحورکننده آنها، کل فیلم میتوانست به راحتی بیروح شود.
The Lighthouse به دو اجرا برجسته از رابرت پتیسون و ویلم داوف وابسته است. بدون شیمی مسحورکنندهشان، کل فیلم میتوانست به راحتی بیروح شود، اما آنها بهطور مداوم رمز و راز مبهم موجود در فیلمنامه را آشکار میکنند. لحن فیلم بین حس ترس دلهرهآور تنگنایگاهی و برخی صحنههای غیرمنتظره و عجیب که به خندهآور تبدیل میشوند نوسان میکند. با افزایش فشار ناشی از محیط منزوی بر دو شخصیت، تمایلات بدشان تشدید میشود.
3 Frances Ha (2012)
گرتا گرواگ یک کمدی دلنشین اما عمیق را هدایت میکند
اگرچه گرتا گرواگ از آن پس تمرکز خود را به کارگردانی معطوف کرده است، اما Frances Ha استعدادهای او به عنوان بازیگر را به نمایش میگذارد. گرواگ همچنین فیلمنامه را به همراه کارگردان نوح بامباچ نوشت، بنابراین شخصیت فرانسیس هالادی ابداع خود اوست و بازتابی از هویت هنری او به شمار میآید. داستان، فرانسیس را دنبال میکند که در تلاش است تا زندگی شخصی و حرفهای خود به عنوان یک رقصندهی مشتاق را تحت کنترل نگه دارد.
فرانسیس ممکن است گرایهبرانگیز و ناپخت به نظر برسد، اما در نهایت شخصیتی است که به راحتی مورد علاقه قرار میگیرد و با هرکسی که احساس میکند کمتر منظم از دیگران است، همدلی خواهد کرد. اجرای دلنشین گرواگ Frances Ha را در میان داستان پیچیدهاش همراهی میکند. این فیلم بیشتر یک مطالعه بر روی شخصیت است تا هر چیز دیگری، از طنز و احساس برای هموارسازی برخی از حقایق تلخ زندگی استفاده میکند.
2 Roma (2018)
اثر برجستهی آلفونسو کوارون یک دستاورد عظیم است
Roma شاید بهترین فیلم آلفونسو کوارون تلقی شود و بیشک شخصیترین اثر اوست. کوارون در این فیلم، تجربیات کودکی خود را با زمینه گسترده ناآرامیهای اجتماعی در مکزیکوسیتی در دهه ۷۰ ترکیب میکند و بر داستان صمیمی یک خانهدار ساکن تمرکز میکند. مشکلات شخصی او با بینظمی در خانواده و شورشهای خیابانی همزمان میشود. این لایههای مختلف به شیوههای جالبی یکدیگر را منعکس میکنند و تصویری دلنشین از نابرابری طبقاتی خلق میکنند.
Roma اولین فیلم کوارون است که در آن به عهده گرفتن وظایف فیلمبرداری پرداخته است و او صحنههای ظریف از زندگی خانگی را میسازد که سرشار از جزئیات انسانی قابل درک است. حتی در یکی از برداشتهای آهسته و تفکر برانگیز او، از حجمی بیشتر نسبت به برخی از فیلمهای کامل برخوردار است، چرا که تصاویر سیاه و سفید به فیلم سادگی و ظرافتی میبخشد که توجه را به نقشهبندی صحنه جلب میکند. هنگامی که در فاصله متوسط قاب میگیرند، سوژههای کوارون اغلب شبیه به اشکال یک نقاشی از Vermeer به نظر میرسند.
1 The Artist (2011)
The Artist در قرن ۲۱ به تنهایی میایستد
The Artist در فصل جوایز چندین رکورد را شکست، چرا که اولین فیلم سیاه و سفید برندهی جایزه بهترین فیلم از سال 1961 و همچنین اولین فیلم بدون صدا - یا تقریباً بدون صدا - برنده از سال 1929 شد. The Artist با فرم و محدودیتهای خود بازی میکند و اغلب با ترفندهای زیرکانهای به پیشبرد داستان و انتقال اطلاعات حیاتی میپردازد. همچنین با کلمات کمی از دیالوگهای قابل شنیدار، تأثیر حداکثری ایجاد میکند.
میتواند سرگرمکننده و تند باشد، اما در عین حال قصهای با طنین احساسی است.
فراتر از یک حقه هوشمندانهی داستانی، سبک رترو The Artist آن را به یک ادای احترام جامع به دوران طلایی هالیوود تبدیل میکند. میتواند سرگرمکننده و تند باشد، اما در عین حال قصهای با طنین احساسی است. به طرز شگفتآوری تأثیرگذار است، بهویژه با توجه به فاصله آن از سبک غالب اکثر فیلمهای امروزی. بیش از اکثر فیلمهای سیاه و سفید، The Artist به عنوان گواهی بر قدرت عکاسی تکرنگ در عصر مدرن به چشم میخورد.
نظرات
نظر خود را به اشتراک بگذارید