امتیاز شما 0
0
مقالات بازی

چرا دارک سولزی بهترین بازی هر سال من است؟ Dark Souls

تو یک ساعت در پناهگاه مردگانی که مرا بزرگ کرد دوام نمی آوردی

اکنون به پایان سال 2024 نزدیک می‌شویم، و علیرغم اینکه سال فوق‌العاده‌ای برای طرفداران بازی‌های ویدیویی است، هنوز چیزهای زیادی برای انتظار باقی مانده است.

جوایز بازی برای تاج گذاری یک بازی دیگر در سال بازگشته است، و رقابت با بازی های سنگینی مانند Astro Bot، شدید است، استعاره ReFantazio و Elden Ring: Shadow Of The Erdtree. اگر به من بستگی داشت، تقریباً همه بازی‌های نامزد شده با چرخ دستی‌های پر از پاداش کنار می‌رفتند، اما متأسفانه اینطور کار نمی‌کند.

اما این موضوع مرا به فکر واداشت و به ارتباطم با بازی‌ها و تأثیری که آنها روی من می‌گذارند زمانی که می‌بینم تیتراژ شروع می‌شود فکر کنم. رول من یک لیست طولانی و بزرگ از بازی هایی دارم که در طول سال ها سرپرستی کرده ام و آنها را شاهکار می دانم، برخی از آنها امسال منتشر شدند، اما تنها بازی ای که همیشه برای آن وقت دارم ارواح تاریک (2011).

ارواح تاریکبرای من همان چیزی است که کریستین پالمر برای دکتر است از این نظر عجیب است که من آن را در هر جهان دوست دارم و از صمیم قلب می گویم که این بازی هر سال من است و فکر نمی کنم هرگز شکست بخورد.

همه از دوستانم قبلاً این را می‌دانند، آنها از من شنیده‌اند که من در مورد این داستان غوغا می‌کنم، بازی من را تماشا کرده‌اند و من حتی مانند یک بزرگتر خردمند در اولین بازی‌هایشان مربی تعدادی از آنها بوده‌ام. کمک به یک قهرمان در تلاش با این حال، درست حدس می‌زنید که روز قبل، در حال بازی Dark Souls بودم، یکی از دوستانم از من پرسید چرا این بازی مانند هیچ‌کس دیگر مرا تحت تأثیر قرار داده بود. از این گذشته، وقتی انتقادی به آن نگاه می کنید، به هیچ وجه کامل نیست، برخی از قسمت ها نیمه کاره هستند در حالی که برخی دیگر مستقیماً ناتمام هستند، و Dark Souls 3 را تبدیل به بهترین بازی هدفمند در این سه گانه می کند. علیرغم تحسین و عشق بی پایان من به بازی، در ابتدا بیان آن در قالب کلمات دشوار بود، اما فکر می کنم در نهایت به پاسخ قطعی خود رسیدم.

 

Dark Souls Remastered-
Bandai Namco

 

Dark Soulsبه نظر من در مورد یافتن امید در دنیایی ناامید است. با شروع سفر خود در یک پناهگاه مردگان، بلافاصله شاهد ظلم و ستم جهان هستید. سایر زندانیان شما زامبی های توخالی و بی فکر هستند که تنها بر اساس غریزه خالص عمل می کنند. دیو از خروج شما جلوگیری می کند که تنها هدفش این است که مردگان را در جایی که تعلق دارند نگه دارد، و با این حال نوری از درون دیوارهای پناهگاه می تابد. نور بر اسکار می تابد، شوالیه ای که شما را از سلول آزاد کرد و معتقد بود که تحقق پیشگویی و شعله ور شدن اولین شعله ضروری است. به او قول می‌دهی از جایی که او آن را ترک کرد ادامه می‌دهی، اما هنوز نمی‌دانی که آیا این یک وعده توخالی است یا نه، فقط می‌خواهی پناهگاه را ترک کنی و وضعیت این دنیا را خودت ببینی.

 

از فرود آمدن در حرم فایرلینک تا پایان تیتراژ، شما در یک تور سوتی از وحشت این سرزمین گرفته شده‌اید، و نه فقط به دلیل نفرین ارواح که روح ها را از شکل خارج می کند. آنتاگونیست های واقعی Dark Souls شیاطین، جادوگران یا اژدهایی نیستند که در سفر خود با آنها ملاقات خواهید کرد، بلکه خدایان، به ویژه گوین هستند. پادشاه دیوانه بر پادشاهی خود یعنی آنور لوندو با بدخواهی و منیت حکومت کرد و اساسا بشریت را به بردگی گرفت تا نتوانند او را سرنگون کنند. هنگامی که شعله اول در نهایت شروع به تزلزل کرد، به جای اینکه بگذارد خاموش شود، گوین خود را فدای شعله می کند تا خدایان را در موقعیت قدرت خود نگه دارد، که نظم طبیعی را به طور کامل از بین می برد و نفرین مردگان و همچنین موارد دیگر را آغاز می کند. مشکلات.

همانطور که در بازی پیش می رویم، برخی از فعالیت های فریبنده دیگر گوین و او را به صورت دست اول می بینیم. دوستان خود را آماده کرده بودند، اما فقط در حوالی Dark Souls 3 است که ما تصویر واضح تری از اینکه او و خدایان دیگر چقدر خطرناک بودند، دریافت می کنیم. جهان شکسته، جهش یافته و رو به زوال است، با این حال پس از شکست گوین در پایان بازی، انتظار می رود دوباره شعله را به هم وصل کنیم و بدنمان را بسوزانیم به امید اینکه این بار چیزی تغییر کند.

خوشبینانه به نظر نمی رسد، و این تا حد زیادی نکته است. انتخاب شما در پایان بازی این است که یا شعله آتش را روشن کنید و امیدوار باشید که این بار اوضاع بهتر شود یا اجازه دهید جهان بمیرد، اما اساساً انگشت وسط را به سمت خدایان که می‌خواستند ادامه یابد، نگه دارید. من تقریباً همیشه شعله را به هم مرتبط می‌کنم، به دلیل سردرگمی دوستم که معتقد است دنیای Dark Souls ارزش نجات دادن ندارد، و من دوست دارم که چگونه نظرات بسته به اینکه از چه کسی بپرسید متفاوت است. .

هنگامی که Dark Souls را بازی می‌کنم، اشتباهاتی را می‌بینم که مرتکب شده‌اند و دنیا را از شکل و شمایل درآورده‌اند، و در حالی که این باید من را از پیوند دادن شعله که همه چیزی نیست که می بینم منصرف کند. برای من این شخصیت‌هایی هستند که در سفرتان با آنها آشنا می‌شوید. اسکار در پناهگاه وجود دارد که به اندازه کافی به شما اعتماد دارد تا به جستجویش ادامه دهد، سولر که آنجاست تا "خورشید" خود را پیدا کند، و زیگ مایر به دنبال داستان ها و شکوه، زندگی یک قهرمان است.

 

Dark Souls Remastered-Bandai Namco
 

چیزهای بیشتری نیز وجود دارد که اغلب نادیده گرفته می شوند، Artorias در DLC فقط به این دلیل حمله می کند که او تحت تأثیر Abyss است و خطوط صوتی حذف شده برای این شخصیت به ما نشان می دهد که چقدر پشیمان است که نتوانسته است این شخصیت را نجات دهد. دنیا و التماس می‌کند که قبل از اینکه به ما صدمه بزند آن را ترک کنیم، و حتی پسر گوین، گویندولین، می‌تواند تا حدودی رستگار شود. با وجود طرد شدن و رها شدن توسط پدرش، او همچنان در تلاش است تا نور آنور لوندو را درخشان نگه دارد. تقریباً هیچ یک از این شخصیت‌ها پایان خوشی ندارند، و حتی Solaire، جنگجوی خوشبخت نور خورشید می‌تواند سقوط کند، اما این تلاش Solaire است که تحسین من را نسبت به این بازی بیش از بقیه نشان می‌دهد، زیرا احساس می‌کنم همه چیزهایی را که باید در مورد بازی بدانید در خود گنجانده است. سریال.

Solaire یکی از معدود چهره های دوستانه ای است که در بازی با آنها ملاقات می کنید، و او چندین بار در مسیر شما به سمت رئیس نهایی ظاهر می شود و می تواند به عنوان متحد در بسیاری از نبردها احضار شود. بازی به طور معمول باعث می شود که او توسط انگلی به نام Sunlight Maggot آلوده شود، که او را هدایت می کند و باعث دشمنی او می شود و شما را مجبور می کند که او را از بدبختی خود خارج کنید. اگرچه یک جایگزین وجود دارد. با انجام وظیفه دلهره آور و آزاردهنده جمع آوری 30 انسان، می توانید حشره نور خورشید را قبل از اینکه Solaire پیدا کند، بکشید. وقتی بعداً او را می‌بینید، به نوعی دچار افسردگی می‌شود، زیرا هنوز خورشید خود را پیدا نکرده است، و این شما را به این فکر می‌اندازد که آیا حفظ جان او واقعاً ظالمانه‌ترتر از این است که اجازه دهید او آلوده شود. از آن نقطه دیگر او را نمی بینید تا پایان بازی، زمانی که در نزدیک شدن به اتاق گوین، درخشش گرم علامت احضار سولر را می بینید، زیرا او موافقت می کند یک بار دیگر شمشیر خود را به شما قرض دهد.

این. به همین دلیل است که من این بازی را با تمام وجود دوست دارم. دنیای دارک سولز پیچ خورده و پوسیده است، بایدقبل از این که آسیب بیشتری به بار آورد، در آن آرام گرفت و به همین راحتی است که شعله خاموش شود. اما دقیقاً به همین دلیل است که ما نباید این کار را انجام دهیم. تنها چیزی که لازم است یک نفر است که به فردایی بهتر امید داشته باشد تا بتواند وجود داشته باشد. ما نجات می دهیم و سولر را رها می کنیم تا در دلسوزی خود غرق شود تا دریابیم که می توانیم بعداً با او تماس بگیریم، بدون اینکه بدانیم آیا او صرفاً لطف می کند یا در سرزمینی که نور خورشید ندارد هدف جدیدی پیدا کرده است. ما هرگز به طور قطع نمی دانیم، اما می دانیم که اگر در زمانی که بیشتر به آن نیاز داشت کمک خود را به او قرض نمی دادیم، آنجا نبود.

 

Dark Souls Remastered-
بندای Namco

دارک سولز برای من، یک بازی در مورد یافتن امید در موقعیت‌های ناامیدکننده است، پیامی که در دنیای ما سخت‌تر از همیشه می‌خورد. در حلقه الدن ملینا می‌گوید: «این دنیا چقدر ویران شده است، هر چند غرق در عذاب و ناامیدی باشد. . . . زندگی دوام می آورد تولدها ادامه دارد. زیبایی در آن نهفته است، اینطور نیست؟» این همان فلسفه در ارواح تاریک است، زیرا تمام دنیا طول می کشد تا اولین شعله خاموش شود، اما فقط یک حفره سرکش برای دوباره شعله ور شدن آن، نه به این دلیل که آسان است، بلکه زیرا درست است، زیرا جهان سزاوار این شانس است که ادامه دهد و بهتر عمل کند.

شاید همه اینها فقط همین باشد. خیال بافی و شاید دنیای دارک سولز فراتر از صرفه جویی باشد، اما این چیزی است که به نظر من در مورد آن بسیار قانع کننده است، بسیار قابل تفسیر است. من هرگز شیفته بازی‌ای مانند Dark Souls نشده‌ام، و اگر زمانی دوباره ساخته شود، علاقه‌مندم ببینم که آیا پایان‌ها به هر نحوی گسترش می‌یابند یا خیر. من امیدوارم که پر کردن شکاف‌ها آنطور که شما مناسب می‌دانید خوب نباشد، اما با پایانی که مستقیماً به سولیر در نبرد نهایی با شما گره خورده باشد، مخالف نباشم، صرفاً به این دلیل که من شخصیت را بسیار دوست دارم.

امیدوارم این توضیح داده باشد که چرا Dark Souls را بازی هر سال خود می دانم. واقعاً احساس نمی کنم هیچ بازی دیگری در گذشته، حال یا آینده حتی به تأثیری که این سری روی من گذاشت نزدیک نباشد. اغراق آمیز به نظر نمی رسد اگر بگوییم تا روز مرگم آن را بازی خواهم کرد و هنوز هم دلیل این را مطرح می کنم که چرا این یکی از بهترین بازی های ساخته شده است. قبل از اینکه چیز دیگری بگویم توخالی می‌کنم.

 

نظرات

نظر خود را به اشتراک بگذارید

امتیاز شما 0