امتیاز شما 0
0
مقالات فیلم و سریال

10 مرگ غیرمنطقی در فیلم‌های دیزنی

ایرانیکارت 1234

مرگ شخصیت‌ها در فیلم‌های Disney بسیار رایج است، حتی با اینکه این شرکت برای خانواده مناسب به نظر می‌رسد. چه داستان را به جلو ببرند، چه به یک شخصیت درس مهمی بدهند، یا هر دو، مرگ ابزار روایتی قدرتمندی در سراسر فیلم‌های دیزنی است. بسیاری از این مرگ‌ها بینشی از دنیایی که مخاطبان در آن قرار دارند ارائه می‌دهد و پیام‌های بزرگتری درباره داستان روایت شده نشان می‌دهد. اما برخی مرگ‌ها، حتی اگر فیلم را به حرکت درآورند، از هی و نابدرآمد هستند.

مرگ یک انتخاب تأثیرگذار در روایت داستان است زمانی که به‌خوبی در بافت داستان قرار گیرد و فیلم‌های زیادی از دیزنی وجود دارند که این نکته را به تصویر می‌کشند. با این حال، فیلم‌های دیزنی بسیاری نیز وجود دارند که از مرگ به شیوه‌ای ناپایدار استفاده می‌کنند؛ شاید با نیت پیشبرد داستان یا القای چیزی در شخصیت، اما در نهایت به‌عنوان توازنی نامناسب بین قوس‌های رواییاتی ظاهر می‌شوند. مخاطبان نمی‌توانند دیرهنگام به این فکر کنند که اگر مرگ ناگهانی یک شخصیت غیرضروری در داستان قرار نمی‌گرفت، مسیر فیلم به کجا می‌رفت.

10 یک چهره مهم در زندگی آلیس ناگهان غایب است

Charles Kingsleigh

در سال 2010، Alice in Wonderland به صورت چشمگیری توسط کارگردان بینظیر تیم برتون بازتصور شد و بر زیبایی‌شناسی گوتیک تأکید داشت. این فیلم به عنوان دنباله‌ای تقریباً به فیلم 1951 عمل می‌کند، که در آن آلیس به جای یک کودک باهوش 7 ساله، 19 ساله نشان داده می‌شود. قبل از رویدادهای اصلی فیلم، آلیس جوان‌تر است و رابطه نزدیکی با پدرش چارلز دارد، که کنجکاوی فراوانی نسبت به غیرممکن نشان می‌دهد. پس از صحنه‌ای شیرین که با هم دارند، فیلم به جلو می‌رود و 13 سال بعد، آلیس و مادرش را در کالسکه‌ای در مسیر سفر به جشن نامزدی آلیس نشان می‌دهد، بدون اینکه او از آن مطلع باشد.

در این بخش از داستان، چارلز از صحنه حذف می‌شود و بر اثر علت‌های ناشناخته برای تماشاچیان می‌میرد. علی‌رغم مرگ پدرش، آلیس خلاقیت درونی خود را حفظ می‌کند، که باعث دلشکستگی همسالانش می‌شود چراکه او را عجیب می‌دانند. این شامل Hamish، مردی که انتظار می‌رود او با او ازدواج کند، نیز می‌شود. مرگ چارلز به خوبی عمل می‌کند تا آلیس را از بقیه اطرافش دور کند، اما همچنان اجباری به نظر می‌رسد. در سناریویی که در آن چارلز زنده باقی می‌ماند، مخاطبان می‌توانستند شاهد تقویت رابطه‌شان و تشویق چارلز برای این باشند که آلیس برای دفاع از خودش برخیزد به جای اینکه صرفاً همانطور که انتظار می‌رفت رفتار کند.

9 مرگ این شخصیت طاقت‌فرسا تقریباً انگار اتفاق نیفتاده اجرا می‌شود

Helga Sinclair

یک شخصیت کوچک اما به‌یادماندنی در فیلم 2001 Atlantis: The Lost Empire، هلگا سینکلر، کسی است که میلوی را به سوی سفر تعیین‌کننده شغلی‌اش هدایت می‌کند. او او را برای پیوستن به اکسپدیشنی به شهر گمشده آتلانتیس بر اساس تحقیقاتش جذب می‌کند و به دقت با فرمانده لایل تیبریوس روورک همکاری می‌کند. در اوج فیلم، به میلوی و آتلانی‌ها فاش می‌شود که خدمه قصد دارند از توانایی کریستالی حفظ حیات که به شکوفایی آتلانتیس می‌انجامد استفاده کنند. میلو می‌تواند بسیاری از اعضای تیم را جلب و به حرکت درآورد، اما سینکلر و روورک بدون تغییر باقی می‌مانند.

در یک نبرد اوج، روورک، سینکلر را از بالون هوای گرم حاوی کریستال به پایین پرتاب می‌کند تا بار سبک شود؛ و سینکلر، زمانی که به زمین می‌رسد، به او شلیک می‌کند. بعداً در فیلم، روورک و سینکلر به عنوان «ناپدید‌شده» یاد می‌شوند. مرگ روورک به صورت روی صفحه نمایش نشان داده می‌شود، وقتی که میلو او را با شیشه‌ای که از کریستال آلوده شده بود برش می‌دهد و روورک را به یک هیولای خشنی تبدیل می‌کند تا اینکه توسط پره‌ها خرد شود. آخرین باری که از سینکلر دیده می‌شود، زمانی است که او بالون را سرنگون می‌کند. تماشاچیان از اینکه شخصیتی با حضوری مانند هلگا سینکلر انگار فراموش شده است، ناامید شدند، درست همانطور که خود فیلم نیز همین حس را ایجاد می‌کند. حتی اگر روورک شخصیت اصلی منفی بود، سینکلر سزاوار شکست نهایی‌تر و قاطعی بود.

8 دیزنی قطعاً در جستجوی صحنه‌ای بود که با مرگ Mufasa موازی باشد

Poppa Henry

مرگ یکی دیگر از شخصیت‌هایی که داستان را به جلو می‌برد اما احساس غیرضروری می‌کند، Poppa Henry در The Good Dinosaur می‌توانست به شیوه‌ای بهتر به کار رود. وقتی Poppa Henry نگران طبیعت ترسو و توانایی آرلو در انجام کارها در مزرعه خانوادگی است، او را به همراه پسرش به ساحل رودخانه می‌برد؛ جایی که در طوفان گرفتار می‌شوند. مرگ واقعی Poppa Henry بسیار کوتاه است و نه به همان اندازه تأثیرگذار مانند مرگ Mufasa که به وضوح سعی در تقلید از آن داشت.

این صحنه الگویی برای آرلو ایجاد می‌کند و در پایان‌بندی تکرار می‌شود، زمانی که آرلو و Spot در طوفانی مشابه گرفتار می‌شوند و آرلو باید از هر ذره شجاعتی که دارد استفاده کند تا دوست انسانی‌اش را نجات دهد. اگرچه برای آرلو دل‌شکستگی‌آور است، مرگ Poppa Henry از دیدگاه روایی هیچ هدف واقعی ندارد جز تأکید بر رشد آرلو در صحنه بعدی. سفر خودشناسی آرلو همچنان آغاز می‌شد حتی اگر Poppa Henry در طوفان جان می‌داد.

7 دیدن کم‌پسند اخلاقی Remy زنده واقعاً شگفت‌انگیز بود

Gusteau

Ratatouille الهام بسیاری از ایده‌هایش را از یک جمله می‌گیرد: «هرکسی می‌تواند آشپزی کند.» این عبارت توسط Chef Gusteau، شخصیتی که موش قهرمان Remy برای راهنمایی به آن نگاه می‌کند معروف شده است. از طریق دیدن Gusteau در تلویزیون و خواندن کتاب او، Remy ارتباط نزدیکی با این سرآشپز برقرار می‌کند. او حتی به عنوان وجدان Remy تجسم می‌یابد زمانی که از خانواده‌اش جدا شده و به پاریس سفر می‌کند.

نظریه محبوب هواداران پیشنهاد می‌کند که Gusteau، مانند پسرش Linguini، نیز توسط یک موش کنترل می‌شد. در صحنه‌ای که Chef Skinner موهای کلاه قدیمی Gusteau را برای آزمایش DNA فراهم می‌کند، وکیلش به او می‌گوید که این موها در واقع موهای جوندگان هستند.

Remy زود متوجه می‌شود که Gusteau ظاهراً به دلیل دل‌شکستگی پس از نقد منفی منتقد Anton Ego از رستورانش، از دنیا رفته است. مرگ Gusteau همچنین اهمیت بیشتری در داستان پیدا می‌کند زمانی که مشخص می‌شود Linguini پسر Gusteau است. مرگ او برای ایجاد تنش در داستان مرتبط است، اما شاید دلیل منطقی‌تری برای مرگ او می‌توانست مطرح شود به جای اینکه به خاطر دل‌شکستگی بمیرد.

6 این مرگ جز برای نشان دادن بی‌رحمی زندگی بی‌فایده است

Bambi's Mom

یکی از به‌یادماندنی‌ترین صحنه‌های Bambi، همچنین یکی از صحنه‌های دل‌شکستگی‌آور و عذاب‌دهنده است. یک آهو کنجکاو که در جنگل قدم می‌زند، وابستگی عمیق بامبی به مادرش یکی از جنبه‌های مهم زندگی او محسوب می‌شود. وقتی او توسط یک شکارچی شلیک شده و کشته می‌شود، تغییر بزرگی در دوران کودکی بامبی و داستان ایجاد می‌کند.

اگرچه مرگ مادر بامبی به او واقعیت دنیایی که در آن زندگی می‌کند را می‌آموزد و او را به پدرش، شاهزاده بزرگ جنگل نزدیکتر می‌کند، اما تماشاچیان از این عمل خشونت‌آمیز ناراحت می‌شوند. حتی اگر مادر بامبی زنده می‌ماند، او همچنان مانند پدرش در نقش شاهزاده بزرگ جنگل رشد می‌کرد؛ که باعث می‌شود مخاطبان بپرسند آیا مرگ پدر بامبی منطقی‌تر نبود تا اینکه رابطه پشتیبان و مراقبانه با مادرش تمام شود.

5 این مرگ فقط به عنوان انگیزه‌ای خودمحور برای قهرمان خدمت می‌کند

Sitka

در بین آثار دیزنی، بسیاری از مخاطبان فیلم Brother Bear را به یاد نمی‌آورند. این فیلم داستان کنایی، یک بومی آمریکایی را دنبال می‌کند که پس از کشتن کسی که معتقد است مسئول مرگ برادرش Sitka است، به یک خرس تبدیل می‌شود. در حالی که خرس به کنایی، Sitka و برادرشان Denahi حمله کرد، Sitka همان کسی است که با استفاده از یک staff، تکه‌ای یخ را شکست تا از رسیدن خرس به برادرانش جلوگیری کند.

اینکه کنایی خرس را به خاطر فداکاری برادرش سرزنش می‌کند، اشتباهی ناراحت‌کننده است که او را به قتل خرس برای انتقام برادرش سوق می‌دهد. وقتی کنایی نهایتاً خرس را می‌کشد، خودش به یک خرس تبدیل می‌شود. پس از این تغییر عرفانی، او با توله خرس به نام Koda ملاقات می‌کند که قبل از اینکه مجبور شود واقعیت را به مادر Koda اعتراف کند، رابطه‌ای نزدیک با او برقرار می‌کند. چیزی که در مورد مرگ Sitka حداقل از لحاظ منطقی به نظر نمی‌رسد، برداشت اشتباهی پیرامون آن است که نهایتاً به اقدامات خودمحور کنایی منجر می‌شود.

4 مرگ والدین آنا و الزا فقط به ایجاد تعارض غیرضروری منجر می‌شود

Queen Aduna and King Agnarr

King Agnarr and Queen Iduna journeying to save young Anna in Frozen

دیزنی با والدین مرده بیگانه نیست؛ موضوعی که در فیلم‌های بعدی خود به آن طنز پرداخته است. در ابتدای Frozen، والدین آنا و الزا در جریان سفری در دریا گم می‌شوند. این موضوع خواهران را وادار می‌کند تا به تنهایی عزاداری کنند؛ که کار سختی است چراکه الزا خود را از آنا دور می‌کند و نگران است که قدرت‌هایش دوباره به او آسیب برساند. در حالی که مرگ پادشاه و ملکه الزا را به عنوان ملکه بعدی آرندل زودتر از موعد مقرر قرار می‌دهد، اما این مرگ‌ها برای داستان چیزی به جز محکم کردن جدایی بین خواهران انجام نمی‌دهد.

بر این نظریه بود که Queen Aduna و King Agnarr زوجی بودند که در کشتی‌شکستگی به دام افتاده و در جنگل گیر کرده بودند و در آنجا قهرمان دیزنی Tarzan را به دنیا آوردند. همکار کارگردان Frozen، Chris Buck، در ابتدا با این نظریه موافق بود اما بعدها آن را در D23 Expo به‌طور رسمی رد کرد.

مرگ آنها در اوایل فیلم اجازه توسعه‌ی مناسب شخصیت‌ها را نمی‌دهد، و مخاطبان پادشاه و ملکه را به عنوان والدینی مردد به یاد می‌آورند که از الزا خواسته بودند ویژگی‌های منحصر به فردش را پنهان کند. در Frozen II، که بی‌شک یکی از بهترین دنباله‌های انیمیشنی دیزنی است، شخصیت‌های Queen Aduna و King Agnarr بیشتر گشوده می‌شوند؛ اما مرگ ناگهانی آن‌ها فقط چالش‌های بیشتری برای شخصیت‌های اصلی ایجاد می‌کند. جالب می‌بود اگر ببینیم پادشاه و ملکه چطور به تاج‌گذاری الزا واکنش نشان می‌دادند اگر زنده می‌ماندند؛ این امر می‌توانست به داستان اجازه دهد تا موضوعاتی از قبیل پذیرش و دینامیک‌های پرتنش خانوادگی را در بر بگیرد.

3 حتی اگر Big Hero 6 داستانی درباره اندوه باشد، این مرگ همچنان ناعادلانه به نظر می‌رسد

Tadashi

مرگی که در میزان دل‌شکستگی می‌تواند با مرگ Mufasa رقابت کند، رحلت Tadashi به برادر کوچک‌ترش هیرو درس‌های تلخی درباره آشوب اندوه می‌دهد. پس از شروع آتش‌سوزی در دانشگاه، زندگی هیرو برای همیشه تغییر می‌کند چون می‌بیند برادرش با شجاعت به داخل ساختمانی آتش‌زده می‌رود تا معلمش، Professor Callaghan، را نجات دهد؛ اما ساختمان منفجر می‌شود. تماشاچیان از اینکه شخصیت دوست‌داشتنی و دلگرم اینقدر سریع جان باخته می‌شود، شوکه شدند.

مرگ Tadashi همچنین داستان را در حالت توقف قرار داده قبل از آنکه به سمت جهتی جدید پیش برود. حتی بیشتر عصبانی‌کننده است وقتی مشخص می‌شود شخصیت منفی مرموزی که microbots هیرو را دزدیده، Professor Callaghan است. در برابر اندوه خود، او بی‌رحمانه اعلام می‌کند که اشتباه Tadashi بوده که برای نجات او دوباره به آتش بازگشت، که این موضوع خشم غیربهره‌وری را در هیرو برمی‌انگیزد.

2 مرگ آن بچه 11 ساله بی‌خیال، کاملاً نامناسب به نظر می‌رسد

Leslie

کتاب Bridge to Terebithia توسط Katherine Paterson پس از آنکه پسر جوانش بهترین دوستش را در یک حادثه عجیب از دست داد، نوشته شد؛ لذا طبیعی است که داستان شامل فقدانی غیرقابل توضیح و دل‌شکستگی‌آور باشد. با این حال، مرگ Leslie به طور خاص بی‌رحم به نظر می‌رسد؛ نه تنها به خاطر اینکه او شخصیتی خلاق با پتانسیل بیکران بود، بلکه به نیز به دلیل اینکه Jess پیش از این با مشکلات زیادی در زندگی‌اش روبرو شده بود.

دوستی غیرمنتظره Jess و Leslie و خلق Terebithia به‌عنوان پناهگاهی برای فرار از مشکلات روزمره، برای قهرمان جوان و آشفته مکانی امن محسوب می‌شد. پس از مرگ Leslie، Jess باید یاد بگیرد که زندگی را ادامه دهد و بر سایر روابط مهم در زندگی‌اش، مانند رابطه با خواهر کوچکش May Belle، تمرکز کند. مرگ می‌تواند به طور ناگهانی اتفاق بیفتد و به هر سنی رخ دهد، اما مرگ Leslie یکی از سخت‌ترین فقدان‌ها در هر فیلم دیزنی است.

1 هیچ دلیلی برای مرگ این کرم شب‌تاب بامزه وجود نداشت

Ray

فیلم The Princess and The Frog شامل مرگ‌هایی شایسته است، مانند مرگ هراس‌آور Dr. Facilier، و مرگ‌هایی که دل‌شکستگی‌آور هستند، مانند پدر Tiana که در جنگ جهانی دوم جان باخت. مرگ Ray، کرم شب‌تاب ساکن مرداب و غریب‌الطبع، کاملاً نامناسب در بافت داستان به نظر می‌رسد. پس از رویارویی با سایه‌های Dr. Facilier، Ray توسط شخصیت منفی خرد شده و در حضور Tiana، Naveen و Lewis می‌میرد، پس از آنکه حیوانات متوجه می‌شوند که Tiana و Naveen ممکن است برای همیشه به قورباغه تبدیل شوند.

جنازه‌ای برای Ray در مرداب برگزار می‌شود؛ جایی که خانواده و دوستان بزرگ کرم شب‌تاب او، فقدانش را سوگواری می‌کنند. صحنه بعدی با نوری روشن، آمیزه‌ای از امید است وقتی که نوری در آسمان شب می‌درخشد و ستاره‌ای جدید در کنار ستاره شامگاهی معروف که Ray گفته بود عشق واقعی اوست – یعنی کرم شب‌تاب دیگری به نام Evangeline – پدیدار می‌شود. عزیزان Ray شادی می‌کنند، چون می‌دانند که او سرانجام با عشقش دوباره متحد شده است. با این حال، مرگ Ray غم‌انگیز است و داستان کلی را تغییر نمی‌دهد؛ در نهایت، مخاطبان را به این سؤال وا می‌دارد که چرا فیلم زندگی او را زودتر از موعد به پایان رساند.

ایرانیکارت 1234

مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده اند

تازه های مقالات فیلم و سریال

محتوای خود را پیدا کنید

نظرات

نظر خود را به اشتراک بگذارید

امتیاز شما 0