
این که دزموند هارت از خواهرخواندگی در Dune: Prophecy متنفر است، یک راز کاملاً پنهان نیست. پس از کشتن کشیش مادر کاشا با تحریک آنچه مادر راکولا (از طریق لیلا) تشخیص میدهد ویروس است، دزموند عملاً به خواهرخواندگی اعلان جنگ میکند. پس از cliffhanger در فصل 1، قسمت 5، "In Blood, Truth"، اکنون منطقی است که چرا او می خواهد این جادوگران را از بین ببرد.
پس از کشتار لندسراد، والیا هارکونن، خواهرش، تولا، نمونهای از خون دزموند را میفرستد تا پروژه ژنتیکی را که توسط یک ماشین متفکر اجرا میشود، اجرا کند. این دستگاه نه تنها می تواند میراث خانوادگی دزموند، بلکه والدین خاص او را نیز تعیین کند. اما آنچه تولا پیدا کرد دنیای او را بسیار بیشتر از مرگ و رستاخیز لیلا تکان داد. دزموند از والدین هارکونن و آتریدس متولد شد، و به راحتی، Dune: Prophecy یک صحنه عشقی بین تولا هارکونن و اوری آتریدس را در قسمت 3 نشان داد. دزموند یافته های دستگاه را با یک مورد تأیید می کند. داستان ناراحت کننده در مورد تربیت او، که با رها شدن او توسط مادرش، که یک خواهر بود، شروع شد.
نسب واقعی دزموند، تحقیر او را نسبت به خواهرخواندگی قابل درک می کند
Dune: Prophecy 99% تأیید می کند که دزموند پسر تولا هارکونن و اری آتریدس است با واکنش حیرت زده تولا پوشانده از اشک و استدلال خشمگین دزموند برای هدف قرار دادن خواهرخواندگی. نفرت او از آنها همانطور که قبلاً فرض می شد سیاسی نیست، بلکه شخصی است. دزموند خود را قربانی تعقیب قدرت خواهران می داند و هیچ کس نمی تواند او را به خاطر این احساسات انتقام جویانه سرزنش کند. همانطور که او ادعا می کند، او توسط مادرش رها شد تا توسط Scavengers بزرگ شود، مجبور شد از گرسنگی بمیرد و برای زنده ماندن دزدی کند.
این سؤال را باز میکند که چرا تولا سرنوشتی نابخشودنی برای فرزندش رقم میزند. او یک قدیس نیست، همانطور که با آمادگی او برای قتل کل یک حزب آتریدها به دستور والیا نشان داده شد، اما او همچنین هیولایی مانند خواهرش نیست. شاید والیا مجبور شد دزموند را در دوران کودکی رها کند تا از تولا انسانیت و ارتباطش با خانواده آتریدس سلب شود. یا این انتخاب را میتوانست کاملاً توسط تولا انجام داده باشد، یا در اقدامی بیعاطفه که به شدت از آن پشیمان است یا بهعنوان وسیلهای برای دادن زندگی عادی به دزموند در خارج از خانواده خواهر.
از آنجایی که Dune: Prophecy 10000 سال قبل از زمان پل آتریدس میگذرد، ارزشها و شیوههای اصلی Bene Gesserit هنوز در حال کار است. والیا فقط در حال کاشت بذر چیزی است که در نهایت به یک برنامه سختگیرانه پرورشی تبدیل میشود که راه را برای تولد کویساتز هادراخ، بنه گسریت نر که میتواند به خاطرات اجداد ماده و نر خود دسترسی داشته باشد، هموار میکند. در این لحظه در Dune: Prophecy، Kwisatz Haderach کسی نیست که خواهرخواندگی آن را تعقیب کند. پرورش فرزندان برای ادامه نسل ها و ترکیب خانواده ها بزرگترین تمرکز خواهرخوانده نیست، بنابراین نمی توان گفت که دزموند چه نوع زندگی در خواهرخواندگی تماماً زن داشته است. تولا ممکن است سعی کرده باشد او را از یک زندگی عجیب و بدون هدف نجات دهد، اما دزموند هرگز آن را چنین نمی بیند.
تولا و والیا ممکن است پس از این مکاشفه به نقطه شکستی برسند
والیا همچنین میتواند یک عامل کلیدی در تصمیم یا عدم آن در مورد رها شدن دزموند باشد. والیا دقیقاً آن چیزی نیست که یک مردم را میتوان نامید. او ممکن است از خود به عنوان یک حامی خانواده هارکونن سخن بگوید، اما حرص و تکانشگری او فقط باعث نابودی خانواده شد. خود تولا از تأثیر منفی والیا بر او آگاه است. والیا تولا را از نقطهای عبور داد که تولا هرگز نمیتواند خود را از آن بازگرداند. یک احتمال این است که تولا دزموند را فرستاد تا از شستشوی مغزی والیا جلوگیری کند.
یک احتمال دیگر این است که خود والیا برای تولا انتخاب کرده است. خیلی کمتر از والیا نیست که کودکی را که پدرش را انتخاب نکرده است، نسبت به خانواده آتریدیدها نشان دهد. اما اگر والیا دعوت میکرد که دزموند را از زندگی تولا پاک کند، خصومت بیشتری بین آنها وجود داشت، حتی در بزرگسالی. صرف نظر از شرایطی که دزموند را به جایی رساند که اکنون در آن قرار دارد، این افشاگری میتواند انگیزهای باشد که تولا در نهایت در مقابل خواهرش بایستد.
تولا همه چیز را فدای والیا کرده است. نوزاد، خانواده و لیلا همه بهای سنگین حق والیا را پرداخته اند. سرنوشت دزموند بهعنوان مردی که توسط گذشتهای گمشده و قدرتی ناشناخته شکنجه میشود، احتمالاً تولا را وارد گردبادی از سرزنش خواهد کرد. نه فقط برای خودش، بلکه بر والیا. تولا به عنوان فردی گناهکار که مشتاق ارتباط است، ممکن است به دنبال راه حلی برای درگیری بین دزموند و خواهرخواندگی باشد، نه اینکه به عنوان راه حل به مرگ او بپرد. او نسبت به درد و وضعیت او احساس مسئولیت می کرد. اما یافتن صلح به معنای وارد شدن به آتش متقابل والیا است، و نمی توان گفت که آیا او حتی زنده است یا نه.
آیا Dune در پیچ و تاب داستان Atreides و Harkonnen زیاده روی کرده است؟
افشای والدین دزموند ممکن است غافلگیر کننده باشد، اما این قدیمی ترین ترفند در کتاب پیچش های داستانی است. داستانها مدتهاست که به عنوان راهی برای گرفتن یقهی تماشاگران، بر شعار «لوک، من پدرت هستم» تکیه میکنند. همانطور که از نام آن پیداست، نام این تروپ از صحنه نمادین دارث ویدر گرفته شده است که به لوک اسکای واکر نشان می دهد که او پدر واقعی اوست. تروپ معمولاً در موقعیت های قهرمان-آنتاگونیست استفاده می شود تا به عنوان نوعی خیانت عمل کند. مرتبط ترین استفاده از این تروپ برای Dune: Prophecy در Dune: Part Two اجرا شد، زمانی که پل آتریدید فهمید که مادرش، لیدی جسیکا، دختر بارون ولادیمیر هارکونن است.
بله، ترانه "لوقا، من پدر شما هستم" یک خبر قدیمی برای Dune نیست. در واقع برای Dune بسیار آسان است که ایمان خود را به این استناد برای ارائه یک چرخش غیرمنتظره از رویدادها ثابت کند. دعوای خونی آتریدس- هارکونن بدترین و شرم آورترین در آن دنیاست. فردی که از هر دو خانواده متولد شده است محصول این ترکیب عجیب نفرت و عشق پرشور است. در دفاع از Dune: Prophecy، ادغام خانوادههای هارکونن و آتریدس در Dune: Part Two رسوایی تحریکآمیز سریال را کمرنگ نمیکند. دزموند که فرزند تولا و اوری است خطرات را افزایش می دهد. این تضاد را به قدری متزلزل می کند که نمی توان گفت که داستان از اینجا در پایان Dune: Prophecy به کجا می رسد.
آخرین فصل اول Dune: Prophecy's Prophecy یکشنبه هفته آینده در ساعت 21 به وقت شرقی از HBO پخش می شود.
مطالب مرتبط
دیگران نیز خوانده اند
تازه های اخبار (تلوزیون)
محتوای خود را پیدا کنید
نظرات
نظر خود را به اشتراک بگذارید