
دهه 1990 برخی از بهترین سالهای تاریخ سینما بودند، با برخی از برترین فیلمهای تمام دوران که در آن دهه اکران شدند. کارگردانان نمادینی مانند کوئنتین تارانتینو، جان سینگلتون، واچوفسکی ها، پل توماس اندرسون، سوفیا کاپولا و حتی وس اندرسون اولین کارگردانی خود را در دهه 90 انجام دادند. فیلمهایی مانند رستگاری در شاوشنک، داستان عمومی، رفقای خوب، داستان اسباببازی، و هیت همه چیز در آن دهه ظاهر شد و ثابت کرد که چقدر قوی است.
اینها فقط تعداد انگشت شماری از فیلم هایی هستند که مردم فوراً آنها را می شناسند و دوست می دارند و تعداد بی شماری دیگر را می توان به لیست اضافه کرد. ارزش فراموش کردن موارد باورنکردنی را ندارد که به نظر می رسد آگاهی عمومی را ترک کرده اند، زیرا 1990 برخی از بهترین فیلم ها و ارجاعات فیلم را ارائه کرد که به نظر می رسد دیگر هیچ کس در مورد آنها صحبت نمی کند. شاید به دلیل اینکه تحت الشعاع فیلم های دیگر کارگردان قرار گرفته اند یا بازیگر نقش اول را با چیز دیگری می شناسند، از بین رفته اند. با این حال، مهم نیست که چه میشود، فیلمهایی هستند که ارزش بازبینی و یادآوری را دارند.
10 در خط آتش (1993)
به کارگردانی ولفگانگ پیترسون
اولین بار فیلم 1993، در خط آتش است. به کارگردانی ولفگانگ پترسون، در خط آتش در مقایسه با برخی از شاخصترین فیلمهای او، از جمله Das Boot و داستان بیپایان، در رادار قرار میگیرد. . در حالی که این دو فیلم به خودی خود باورنکردنی هستند و به شکل گیری صنعت سینما پس از اکران کمک می کنند، در خط آتش یکی از بهترین فیلم های ولفگانگ پترسون علیرغم عدم صحبت در مورد آن است. تقریباً به اندازه بسیاری از فیلمشناسی او.
بازیگران در خط آتش به طرز باورنکردنی خوب هستند، با کلینت ایستوود و جان مالکوویچ بازیهای فوقالعادهای ارائه میکنند. در واقع مالکوویچ برای این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد. در خط آتش یک تریلر سیاسی پرتنش درباره یک مامور سابق سیا است که سرخورده شده و قصد دارد رئیس جمهور ایالات متحده را ترور کند. این فیلم پرچین و لایه ای است و یکی از بهترین فیلم های فراموش شده دهه 1990 است.
9 The Quick And The Dead (1995)
به کارگردانی سام ریمی
بین سه گانه مردگان شیطانی سام رایمی و سه گانه مرد عنکبوتی، سریع و مردگان به نظر می رسد هرگز آن عشقی را که شایسته آن است دریافت نکرده است. نه تنها در نوع خود یک وسترن عالی است، بلکه در کل فیلم شناسی سام ریمی نیز به طرز دردناکی دست کم گرفته شده است. او توانست سبک منحصر به فرد خود را به ژانر وسترن ترجمه کند و در عین حال چیزی فراموش نشدنی و منحصر به فرد بسازد. همچنین یکی از اجراهای قبلی لئوناردو دی کاپریو، قبل از شهرت رومئو + ژولیت و تایتانیک را به نمایش میگذارد، که نشان میدهد استعداد بیشمار او در حال حاضر در حالی که پتانسیلهایی که هنوز داشته است. ضربه بزنید. سریع و مردگان نگاهی جذاب به یک ستاره در حال ظهور است که توسط یک بازیگر ستارهای متشکل از شارون استون، راسل کرو و جین هکمن پشتیبانی میشود. کاملاً ارزش بازبینی را دارد، و نباید آن را در زمان از دست داد، شایسته است که در کنار برخی از برترین وسترنهای تمام دوران در نظر گرفته شود.
8 Blood In Blood Out (1993)
به کارگردانی تیلور هکفورد
ژانر هود در دهه 1990 با تمرکز بر تجربه آفریقایی آمریکایی و مکزیکی آمریکایی در ایالات متحده در آن زمان به طور باورنکردنی محبوب شد. فیلمهایی مانند Menace II Society، Boyz n the Hood، Friday و Set it Off استانداردهای این ژانر شدند. . با این حال، دیگران ممکن است در آن زمان محبوب بودند، اما به آرامی ارتباط خود را با فرهنگ اصلی از دست دادند. با توجه به اینکه در کنار بهترین فیلمهای این ژانر قرار دارد، ارزش دارد به Blood In Blood Out برگردیم. Blood In Blood Out که در سال 1993 منتشر شد، حول زندگی سه بستگان چیکانو از سال 1972 تا 1984 می چرخد. این حماسه به مدت سه ساعت در نهایت تبدیل به یک کلاسیک کالت در میان جامعه مکزیکی آمریکایی شد، اما قطعا شایسته ارزیابی مجدد به عنوان یکی از کم ارزش ترین فیلم های دهه 1990است. دیمین چاپا، جسی بورگو و بنجامین برات برخی از بهترین بازی ها را در تمام دوران حرفه ای خود ارائه دادند.
7 سگ شبح: راه سامورایی (1999)
به کارگردانی جیم جارموش
متأسفانه برای Ghost Dog: The Way of the Samurai، این فیلم در سال 1999 اکران شد، سال بسیار شگفت انگیزی برای فیلم ها، که تقریباً محو شدن فیلم را در گمنامی تضمین می کند. با این حال، جایی که به Ghost Dog: The Way of the Samurai مربوط می شود این است که نقش مهمی در اینکه چرا سال 1999 یکی از بهترین سال های سینما بوده است، ایفا می کند. جیم جارموش هرگز کارگردان نامی نبود و راضی به ساختن شاهکارهای مستقل پشت سر شاهکار مستقل بود. حتی در آن زمان، گوست داگاحساس می کند که به اندازه غریبه تر از بهشت یا شب روی زمین عشق دریافت نمی کند. در هر صورت، عملکرد فارست ویتاکر به عنوان یک مرد هولناک که بوشیدو را مطالعه می کند در هر سطحی مسحورکننده است و طیف ظریفی از احساساتی که او در این نمایش نشان میدهد شگفتانگیز است. این فقط یک فیلم فوقالعاده جالب با موسیقی متن فوقالعاده است. در واقع، یکی از جالبترین صحنههای سینما در Ghost Dog: The Way of the Samurai است که بهخوبی چیزی را که فیلم را فوقالعاده میکند، به تصویر میکشد.
6 Days Of Being Wild (1990)
به کارگردانی وونگ کار وای
وقتی مردم به نویسنده فیلم هنگ کنگ وونگ کار وای فکر می کنند، معمولاً به فرشتگان سقوط کرده، Chungking Express و در حال و هوای عشق فکر می کنند.
به دلایل خوبی نیز، زیرا آنها برخی از بهترین فیلمهای تمام دوران هستند، اما روزهای وحشی بودن در مقایسه با این غولهای فرهنگی از بین میرود. Days of Being Wild که در سال 1990 اکران شد، تنها دومین فیلم بلند وانگ کار وای بود که تنها دو سال پس از As Tears Go By ساخته شد. این فیلم شروع رسمی سه گانه "عشق" وونگ کار وای است که شامل در حال و هوای عشق و 2046 است. روزهای وحشی بودن اساساً اثبات مفهومی برای مضامینی بود که وونگ کار وای در ادامه کار خود به کاوش در آن ادامه داد، با لنگر انداختن فیلم توسط یک اجرای خیره کننده از مرحوم لزلی چونگ در نقش یک پلی بوی که در زندگی چندین زن درگیر می شود. روزهای وحشی بودن درخشان، صادقانه است و سزاوار آن است که به اندازه آنچه پس از آن اتفاق افتاد به یاد بیاوریم. این همچنین معرفی تونی لیونگ به عنوان یک همکار مکرر با کارگردان افسانه ای بود.
5 روزهای عجیب (1995)
به کارگردانی کاترین بیگلو
روزهای عجیب و غریب به نویسندگی جیمز کامرون و کارگردانی کاترین بیگلو جزء اصلی ژانر سایبرپانک در سینما است. به همین دلیل، مایه شرمساری است که آنطور که باید درباره آن صحبت نمی شود، به جای اینکه یکی از محبوب ترین رسانه های علمی تخیلی باشد، به جایگاه کلاسیک کلاسیک تنزل پیدا می کند. شاید وضعیت کامرون و بیگلو هر دو آن را تحت الشعاع قرار دهد و دومی فیلم های باورنکردنی مانند Point Break و The Hurt Locker ساخت که برنده بهترین کارگردانی بیگلو در جوایز اسکار شد.
Strange Days یک سایبرپانک ضروری است که شایسته است به همان شیوه Blade Runner در مورد آن صحبت شود.
روزهای عجیب و غریب که در یک واقعیت جایگزین در لس آنجلس در دو روز آخر سال 1999 می گذرد، حول محور یک بازاریاب سیاه دستگاه الکترونیکی می چرخد که به کاربران امکان می دهد خاطرات ضبط شده شخص دیگری را تجربه کنند. رالف فاینز و آنجلا باست را در نقش های اصلی به نمایش می گذارند و برخی از کم ارزش ترین بازی های خود را ارائه می دهند. Strange Days یک سایبرپانک ضروری است که شایسته است به همان شیوه Blade Runner درباره آن صحبت شود.
4 شهر تاریک (1998)
به کارگردانی الکس پرویاس
شهر تاریک که در سال 1998 اکران شد، یک فیلم نوآر با تکنولوژی بسیار تأثیرگذار است که حول محور مردی مبتلا به فراموشی است که پس از مظنون شدن به قتل سعی می کند نام خود را پاک کند و هویت خود را کشف کند. چیزی که شهر تاریک شاید به آن شهرت داشته باشد این بود که چگونه میتوانست نوآرهای کلاسیک را به یک محیط علمی تخیلی، متناسب با حساسیتهای آغاز هزاره، منتقل کند. این فیلم همچنین تأثیر زیادی بر فیلم شاخص کریستوفر نولان، Memento داشت. واقعاً مایه شرمساری است که شهر تاریک در هاله ای از ابهام فرو رفته است، زیرا هنوز یکی از زیباترین فیلم هایی است که در دهه های اخیر اکران شده است، با طراحی تولید و فضای باورنکردنی. واقعاً چیزی شبیه شهر تاریک وجود ندارد. ترسناک و زیبا است و سزاوار خیلی بیشتر از فراموش شدن است، که متأسفانه به نظر می رسد سرنوشت آن باشد.
3 محدود (1996)
به کارگردانی The Wachowskis
خواهران واچوفسکی تا حد زیادی به خاطر کارهای مهم خود به عنوان کارگردان در فرانچایز ماتریکس شناخته می شوند و نه تنها چهره علمی-تخیلی در فیلم، بلکه سینما را به طور کلی با شاهکار 1999 تغییر دادند. ماتریس. این کاملا شایسته همه گل هایش است، اما تنها چند سال قبل از اکرانش، واچوفسکی ها اولین کارگردانی خود را با فیلم فوق العاده دست کم گرفته شده Bound انجام دادند. داستان فیلم درباره زنی است که در آرزوی فرار از دوست پسر بدسرپرست خود است و با یک شریک سابق وارد رابطه می شود و این دو در تلاش برای سرقت 2 میلیون دلار از مافیا هستند. امروزه، Bound متأسفانه به جای موفقیت قابل توجهی که باید باشد، به یک فیلم کلاسیک کالت تنزل یافته است و به عنوان فیلمی ضروری در کانون سینمایی دگرباشان جنسی عمل می کند. این یک داستان نوآر زیبا است که نشان میدهد واچوفسکیها از همان ابتدای کارشان چقدر با استعداد بودند و راه را برای تغییر تاریخ فیلم برای همیشه هموار میکند.
2 راه رفتن و صحبت کردن (1996)
به کارگردانی نیکول هولوفسنور
نیکول هولوفسنر، استاد ژانر mumblecore، اولین کارگردانی خود را در سال 1996 با فیلم تکان دهنده راه رفتن و صحبت کردن انجام داد. سه دهه بعد، و هنوز هم به عنوان یکی از بهترین فیلمهای هولوفسنر در رتبهبندی قرار میگیرد و در کنار کارگردانهایی مانند نوآ بامباخ و ریچارد لینکلیتر برای فیلمهای بعدی بسیار تأثیرگذار است. علیرغم اینکه فیلمی ضروری در این ژانر است، اما در صحنه جهانی تا حد زیادی فراموش شده است و تنها به عنوان یک لحظه در زمان در سینمای مستقل وجود دارد. هیچ چیز هیجان انگیز در راه رفتن و صحبت کردن اتفاق نمی افتد، زیرا شخصیت ها تا حد زیادی از آنچه از نام آن پیداست انجام می دهند. آنچه در مورد فیلم بسیار خوب عمل می کند این است که شخصیت ها تا چه حد کاملاً شناخته شده اند، با کاترین کینر به عنوان شخصیت اصلی بازی استثنایی ارائه می دهد. شخصیتهای Walking and Talking احساس میکنند که افراد واقعی هستند، زیرا فیلم در هر مرحله طبیعتگرایی را درک میکند.
1 Grosse Pointe Blank (1997)
به کارگردانی جورج آرمیتاژ
جان کیوزاک یک اسطوره کمدی رمانتیک است و فیلمهایی مانند هر چیزی بگو و وفاداری بالا از بهترینهایی هستند که این ژانر ارائه میکند. به همین دلیل، ناامیدکننده است که یکی از بزرگترین کمدیهای رمانتیک او، مضطرب Grosse Pointe Blank، به نظر میرسد که هرگز در مورد فیلمهای دیگر حرفهاش مطرح نشده است. این فیلم تعدادی از بهترین کارهای کمدی جان کیوزاک را در کارنامه کاری خود دارد که تمام جذابیت هایی را که او را به بازیگری دوست داشتنی تبدیل کرده بود به تصویر می کشد. پیش فرض Gross Pointe Blank بسیار خوب است، زیرا جان کیوزاک نقش یک قاتل را بازی می کند که برای دیدار ده ساله دبیرستان خود به شهر خود بازمی گردد و وظیفه کشتن پدر معشوقه دبیرستانی اش را بر عهده دارد. کیوزاک در مقابل مینی درایور شگفت انگیز است. این دو شیمی باورنکردنی دارند، که پیشفرض شگفتانگیز را در این فرآیند بالا میبرد. Grosse Pointe Blank بدون شک یکی از بهترین فیلم های جان کیوزاک و گوهر فراموش شده 1990 است که شایسته است بیشتر در مورد آن صحبت شود.
نظرات
نظر خود را به اشتراک بگذارید