
هری پاتر یکی از محبوب ترین و دوست داشتنی ترین حماسه های فانتزی باقی مانده است. یکی از دلایل اصلی محبوبیت این مجموعه کتاب امروزه به لطف شخصیت های منحصر به فرد و جذاب آن است. هری، رون و هرمیون سه نفر اصلی دوستی در کتاب ها و فیلم های هری پاتر هستند و داستان، گذشته و آینده آنها توسط اکثر طرفداران کاملاً شناخته شده است. با این حال، پیشینه برخی از شخصیتها از فیلمها کنار گذاشته شد یا تنها پس از پایان مجموعه کتابهای هری پاتر معرفی شدند و بسیاری از طرفداران ممکن است در مورد آنها ندانند. شخصیتهایی مانند پروفسور مینروا مک گوناگال، ریموس لوپین، یا دیوانهآی مودی، داستانهای پسزمینهای جذاب دارند که در کانون کتابها یا فیلمهای هری پاتر نبودند. در موارد دیگر، پیشینه شخصیتهای مهمی مانند تام ریدل، که بعدها به لرد ولدمورت تبدیل شد، بیشتر از اقتباسهای فیلم هری پاتر کنار گذاشته شد. داستان پس زمینه ولدمورت در سریال بسیار مهم است، به خصوص در طول شکار هری و دامبلدور برای هورکراکس ها در هری پاتر و شاهزاده دورگه. برخی از داستانهای پسزمینه این شخصیتها جذاب هستند و میتوانند بهخوبی اسپینآف خودشان باشند، در حالی که برخی دیگر زمینهای را به آنچه در حماسه هری پاتر اتفاق میافتد اضافه میکنند که بسیاری از طرفداران ممکن است درباره آن ندانند.
مک گونگال برای وزارت جادو کار می کرد
پروفسور مینروا مک گوناگال یکی از برجسته ترین و محبوب ترین اساتید هاگوارتز و همچنین معاون مدیر مدرسه است. پروفسور مک گوناگال ممکن است سختگیر به نظر برسد و به قوانین پایبند باشد، اما زمانی که دولورس آمبریج را برای تصاحب هاگوارتز در هری پاتر و محفل ققنوس فرستادند، همچنان مایل بود وزارتخانه را به چالش بکشد. با این حال، بسیاری ممکن است ندانند که مک گونگال خود کارمند وزارتخانه بوده است. مینروا مک گوناگال با درجه ممتاز از هاگوارتز فارغ التحصیل شد و حتی در سال هفتم دختر سر شد. پس از فارغ التحصیلی، مک گوناگال به وزارت سحر و جادو پیوست و برای بخش اجرای قانون جادویی کار می کرد. با این حال، دوران حضور مک گونگال در وزارتخانه ناخوشایند بود. کار کردن در وزارتخانه نه تنها شغلی غیرقابل انجام بود، بلکه به این معنی بود که او باید عشق زندگی خود را رها کند. در طول تابستان پس از فارغ التحصیلی و قبل از نقل مکان به لندن برای شروع کار خود در وزارتخانه، مینروا مک گونگال عاشق یک ماگل شد. آن دو شروع به یک عاشقانه طوفانی کردند و او خواستگاری کرد. با این حال، مک گونگال متوجه شد که نمیتواند اساسنامه رازداری را زیر پا بگذارد و به او بگوید که یک جادوگر است، زیرا این به معنای به خطر انداختن شغل او در وزارتخانه است. بنابراین مک گونگال نامزدی خود را قطع کرد و به لندن نقل مکان کرد اما از شغل خود ناراضی و ناراضی ماند. او نه تنها دلش شکسته بود، بلکه از احساسات ضد ماگلی که بسیاری در وزارت سحر و جادو داشتند، متنفر بود، به ویژه با توجه به اینکه پدرش یک ماگل بود.او پس از تنها دو سال کار در وزارت سحر و جادو، نامه ای به او نوشت. از آنجایی که مدیر وقت در هاگوارتز در حال درخواست یک موقعیت تدریس بود. خوشبختانه، به مک گوناگال در بخش تغییر شکل پیشنهاد شد و تا کنون در مدرسه باقی مانده است.
پدر لوپین از گرگینه اشتباه عبور کرد
ریموس لوپین اولین بار در هری پاتر و زندانی آزکابان به عنوان پروفسور جدید دفاع در برابر هنرهای تاریک معرفی شد. اما لوپین رازی داشت، رازی که به این معنی بود که وقتی همه فهمیدند باید موقعیت خود را در مدرسه رها می کرد: ریموس لوپین یک گرگ نما بود. هرمیون پس از اینکه سوروس اسنیپ به کلاس یک تکلیف در مورد گرگینه ها می دهد، متوجه این موضوع می شود و هرمیون نکات زیادی را در مورد راز لوپین با هم ترکیب می کند. با این حال، در حالی که همه طرفداران هری پاتر می دانند که لوپین یک گرگینه است، بسیاری نمی دانند که او چگونه تبدیل به یک گرگینه شده است.
لوپین مکث کرد و سپس گفت: "این گری بک بود که مرا گاز گرفت."
ریموس لوپین گرگینه به دنیا نیامد. او زمانی که تنها پنج سال داشت تبدیل به یکی شد. Fenrir Greyback، گرگینه ای که بعداً به ولدمورت پیوست، کسی بود که رموس را به یک گرگینه تبدیل کرد. با این حال، این یک تصادف نبود و همچنین ریموس یک مصدوم بدشانس نبود. پس از اینکه پدر ریموس، لیال لوپین، از فنریر گریبک عبور کرد، رموس لوپین مستقیماً مورد هدف فنریر قرار گرفت. لیال در وزارت سحر و جادو کار می کرد و هنگامی که او را برای بازجویی در مورد قتل دو پسر ماگل آوردند با فنریر گری بک روبرو شد. فنریر وانمود کرد که یک ماگل است، اما لیال متوجه شد که فنریر یک گرگینه است. لیال تا آنجا پیش رفت که ادعا کرد که گرگینه ها بی روح و شیطان هستند و فنریر گری بک سزاوار چیزی جز مرگ نیست. با این حال، لیال هیچ مدرکی نداشت و سایر کارمندان وزارت او را باور نکردند، و فنریر را آزاد کردند، که قبل از اینکه کارمندان وزارت بتوانند حافظه او را پاک کنند، فرار کرد. Fenrir Greyback با هدف قرار دادن Remus پسر جوان لیال، از لیال و سخنان او انتقام گرفت و ریموس را به یک گرگینه تبدیل کرد.
تونکس بلاتریکس و خواهرزاده نارسیسا بود
آندرومدا تونکس مادر نیمفادورا تونکس، شخصیت مهم و یکی از اعضای فرقه ققنوس است که بعدا با ریموس لوپین ازدواج کرد. اما تونکس نام خانوادگی شوهر آندرومدا است. آندرومدا تونکس در واقع آندرومدا بلک، خواهر بلاتریکس و نارسیسا به دنیا آمد. خانواده بلک یکی از قدیمی ترین خانواده های جادوگران خون خالص بودند. باور آنها مبنی بر اینکه ماگل ها و جادوگران و جادوگران زاده شده ماگل زیر دست آنها بودند، نسل ها منتقل شد، اما آندرومدا اعتقادات خانواده اش را رد کرد. آندرومدا با تد تونکس، جادوگر متولد ماگل آشنا شد و عاشق آن شد که اکثر اعضای خانواده او را تایید نکردند. او متعاقباً از شجره خانوادگی سیاه پاک شد و ارتباطش با خواهرانش بلاتریکس و نارسیسا قطع شد. بلاتریکس با رودلفوس لسترنج ازدواج کرد، در حالی که نارسیسا با لوسیوس مالفوی ازدواج کرد و هر دو زوج در نهایت به لرد ولدمورت پیوستند. در همین حال، آندرومدا و تد، در حالی که اعضای رسمی نبودند، به محض اینکه تونکس یک Auror شد و خود به Order پیوست، به Order of the Phoenix کمک کردند. این پیشینه و ارتباط مرگ تونکس را بسیار دلخراش تر می کند، زیرا بلاتریکس، عمه تونکس، کسی بود که او را کشت.
ممکن است پدر لوسیوس مالفوی وزیر جادو را تقریباً کشته باشد
لوسیوس مالفوی، پدر دراکو مالفوی، نقش مهمی در مجموعه کتاب های هری پاتر ایفا می کند. او کسی است که دفتر خاطرات تام ریدل را در دیگ جینی ویزلی در هری پاتر و اتاق اسرار پنهان می کند، که باعث می شود جینی در حافظه ریدل تسخیر شود و اتاق را باز کند. لوسیوس همچنین یکی از برجسته ترین مرگ خواران ولدمورت و یکی از اعضای قدرتمند و تأثیرگذار جامعه جادوگران بود. و همه اینها به لطف قدرت و نفوذ پدر خود در گذشته بود، حتی اگر پدر لوسیوس در یک مقطع مظنون به تلاش برای سرنگونی وزیر جادو بود. نوبی لیچ اولین وزیر سحر و جادو متولد ماگل بود که در دهه 1960 بر سر کار بود. با این حال، زمانی که او به یک بیماری مرموز مبتلا شد و مجبور به ترک دفتر شد، زمان او کوتاه شد. و در حالی که هیچ مدرک واقعی مبنی بر دخالت پدر لوسیوس مالفوی در خروج نوبی لیچ از وزارتخانه وجود ندارد، بسیاری گمان میکردند که او با این موضوع ارتباط داشته باشد. اما چه او نابی لیچ را مسموم کرد و چه به بیماری مرموز مبتلا کرد، خانواده مالفوی هیچ عواقبی را متحمل نشد و مانند همیشه برجسته و تأثیرگذار باقی ماند. یعنی تا زمانی که لوسیوس مالفوی پیشگویی را که ولدمورت به او مأموریت بازیابی از دپارتمان اسرار داده بود از دست داد.
ولدمورت پدرش را کشت و عمویش را قاب گرفت
هری پاتر و شاهزاده دورگه کتابی است مملو از داستانی درباره ولدمورت، زمانی که او هنوز به عنوان تام ریدل شناخته می شد. هری و دامبلدور خاطرات بسیاری را مرور می کنند که در سال های جوانی ولدمورت با ولدمورت مواجه شدند، از پروفسور اسلاگهورن گرفته تا یک جن خانه به نام هوکی. اما یک خاطره مهم دیگر، خاطره مورفین گانت بود. مورفین برادر مروپ گانت بود، مادری که بعدها به نام ولدمورت شناخته شد. زمانی که ولدمورت هنوز در مدرسه بود و سعی می کرد در مورد میراث خود بیاموزد، متوجه شد که مادرش یک جادوگر است و پدرش، تام ریدل پدر، یک ماگل است. ولدمورت همیشه معتقد بود که مادرش یک ماگل است، زیرا او در زایمان جان خود را از دست داد، و او از اینکه فهمید این پدرش است، کسی که هیچ گونه توانایی جادویی ندارد، ناامید شد. ولدمورت سپس تصمیم گرفت پدرش را به دلیل ترک مادرش بکشد، همچنین پدربزرگ و مادربزرگش را در این فرآیند کشت، همه با استفاده از عصای مورفین. پس از کشتن خانواده ریدل، ولدمورت حافظه مورفین را اصلاح کرد و مورفین را مجبور به اعتراف به جنایت کرد. مورفین به آزکابان برده شد، جایی که دامبلدور او را پیدا کرد، و پس از اینکه دامبلدور حافظه واقعی مورفین را بازیابی کرد، سعی کرد مرفین را آزاد کند. با این حال دامبلدور خیلی دیر کرده بود و مورفین به خاطر جنایتی که مرتکب نشده بود در آزکابان درگذشت.
دیوانه وار مودی از یک صف طویل شفق ها آمد
Alastor "Mad-Eye" Moody اولین بار در هری پاتر و جام آتش به عنوان معلم جدید دفاع در برابر هنرهای تاریکی معرفی شد، اگرچه بعداً مشخص شد که بارتی کراچ جونیور با استفاده از معجون پلی جویس جای مودی را گرفت. سپس مودی در آخرین کتابهای هری پاتر به عنوان یکی از قدرتمندترین اعضای محفل ققنوس نقش مهمی ایفا میکند. این به این دلیل است که مد-آی مودی یکی از قدرتمندترین و مشهورترین آئوروها در وزارت سحر و جادو بود که در طول جنگ جادوگران اول و دوم جنگید. اما چیزی که ممکن است بسیاری ندانند این است که Mad-Eye Moody از یک سری طولانی از Aurors می آید. آلاستور مودی در خانوادهای با خون خالص به دنیا آمد، اما خانوادهاش هرگز به وسواس خون پاک یا این باور که ماگلها و ماگلزادهها کمتر از جادوگران و جادوگران خون خالص هستند، باور نداشتند. خانواده مودی در عوض به دلیل تولید بسیاری از آئوروهای مشهور که با جادوگران تاریک خطرناک مبارزه می کردند، شناخته شده بودند. پدر و مادر Mad-Eye Moody نیز هر دو آئوروهای قدرتمندی بودند. متأسفانه، خانواده مودی به احتمال زیاد با مرگ Mad-Eye Moody به پایان رسید، زیرا او هیچ فرزندی از خود و هیچ بستگان زنده ای نداشت.
فلور پارت ویلا است
فلور دلاکور یکی از چهار قهرمان مسابقات Triwizard است. او یک جادوگر فرانسوی است که در آکادمی جادوی Beauxbatons تحصیل کرده و بعداً با بیل ویزلی ازدواج می کند. اما در حالی که فلور نقش کوچکی را هم در فیلمها و کتابهای هری پاتر ایفا میکند، هنوز هم پیشزمینههای بیشتری درباره او در مجموعه کتابها وجود دارد. برای مثال، کتابهای هری پاتر اشاره میکنند که او بخشی از ویلا است.
آروم گفت: "بله، نه و نیم اینچ... غیر قابل انعطاف.. گل سرخ... و حاوی... عزیزم..."
Veela موجودات جادویی هستند که به عنوان زنان زیبا با موهای سفید مایل به بلوند ظاهر می شوند. Veela به این دلیل معروف است که می تواند مردان را با رقص های خود به صورت هیپنوتیزمی اغوا کند. آنها بومی بلغارستان هستند و حتی طلسم تیم ملی کوئیدیچ بلغارستان در جام جهانی کوئیدیچ بودند. فلور یک گرز با موی ویلا به عنوان هسته دارد و موها از مادربزرگ خودش که ویلا بود گرفته شده است. مادربزرگ فلور با یک جادوگر فرانسوی ازدواج کرد و آنها مادر فلور را داشتند که نیمه ویلا بود.
گیلدروی لاکهارت تنها کسی بود که توانایی های جادویی در میان خواهر و برادرش داشت
گیلدروی لاکهارت استاد هری پاتر دفاع در برابر هنرهای تاریک در هری پاتر و تالار اسرار بود. با این حال، هری به زودی متوجه می شود که لاکهارت آنقدرها هم معلم خوبی نیست. لاکهارت در میان جامعه جادوگران به خاطر دستاوردها و فعالیتهای قهرمانانهاش که لاکهارت در کتابهای متعدد خود به تفصیل شرح داده، شهرت داشت. اما در حالی که بسیاری از شهرت لاکهارت و اینکه چگونه بعداً مشخص شد که او یک کلاهبردار است، میدانند، طرفداران زیادی از زندگی او قبل از مشهور شدن نمیدانند. مادر گیلدروی لاکهارت یک جادوگر بود، اما پدرش یک ماگل بود. او دو خواهر و برادر دیگر داشت، اماگیلدروی تنها کسی از این سه نفر بود که توانایی های جادویی داشت و به هاگوارتز رفت. گیلدروی لاکهارت در راونکلاو طبقه بندی شد و ثابت کرد که هوش و ذکاوت کسب نمرات خوب را دارد. با این حال، او هنوز احساس می کرد که باید بهترین باشد و از متوسط بودن احساس نارضایتی می کرد. این باعث شد که لاکهارت به دردسر بیفتد، زیرا سعی میکرد به هر وسیلهای که لازم باشد توجه و متمایز شدن از دیگر دانشآموزان را جلب کند، حتی با حک کردن امضای خود با حروف بزرگ در زمین کویدیچ. اما تنها پس از ترک مدرسه بود که توانایی خود را با طلسم های حافظه به کمال رساند، که در نهایت به شهرت رسید، حتی اگر از طریق دروغ و فریب باشد.
ویکتور کروم سابقه ای با گلرت گریندل والد داشت
ویکتور کروم یک بازیکن مشهور کوئیدیچ و یکی از چهار قهرمان مسابقات Triwizard در هری پاتر و جام آتش بود. کروم دانشجوی مؤسسه دورمسترانگ بود، جادوگر تاریک گلرت گریندل والد نیز در مقطعی دانشجو بود. ویکتور کروم در زمان گریندل والد در دورمسترانگ یا جنگ جهانی جادوگران زنده نبود. با این حال، او هنوز سابقه داشت و از گریندل والد و هر چیزی که مربوط به او بود متنفر بود.
ماهیچههای فک کروم طوری کار میکردند که انگار در حال جویدن است، سپس گفت: «مثلاً، گریندلوالد بسیاری را کشت، پدربزرگم. البته، او هرگز در این کشور قدرتمند نبود، آنها گفتند که از دامبلدور می ترسد - و به درستی، با دیدن اینکه چگونه او را به پایان رساند. اما این» - او با انگشت به سمت گزنوفیلیوس اشاره کرد - «این نماد اوست، من آن را به سرعت تشخیص دادم: گریندل والد آن را در یک دره در دورمسترانگ حک کرد.(...)"
پدربزرگ ویکتور کروم توسط گلرت گریندل والد کشته شد. این چیزی است که ویکتور کروم در هری پاتر و یادگاران مرگ هنگامی که هری در مراسم عروسی بیل و فلور با کروم صحبت می کند، به آن اشاره می کند. کروم گردنبندی را دید که گزنوفیلیوس لاوگود بر سر داشت و معتقد بود که لاوگود از حامیان گریندل والد است، زیرا او چیزی را که کروم به عنوان نماد گریندل والد می شناسد بر تن داشت. با این حال، هری بعداً میفهمد که نماد گریندل والد در واقع نماد یادگاران مرگ بود، زیرا گریندل والد یکی از جادوگران و جادوگران بسیاری بود که سعی کردند یادگاران را پیدا کنند.
دولورس آمبریج یک مادر ماگل داشت
دولورس آمبریج احتمالاً یکی از منفورترین شخصیت های هری پاتر است. معرفی او در Harry Potter and Order of the Phoenix ثابت کرد که ولدمورت تنها شرور داستان نیست و آمبریج به دلیل رفتارش با دانشجویان و نفرت از ماگل ها به سرعت به عنوان یکی از منفورترین شخصیت ها مطرح شد. ، متولدین ماگل و دیگر موجودات جادویی. او حتی زمانی که ولدمورت وزارت سحر و جادو را به دست گرفت و بسیاری از جادوگران و جادوگران متولد ماگل را به "دزدیدن" جادوهای آنها متهم کرد، در کمیسیون ثبت نام متولدین ماگل نیز شرکت کرد. بسیاری از طرفداران هری پاتر ممکن است از دانستن این که مادر دولورس آمبریج یک ماگل بود تعجب کنند. الن کراکنل مادر دولورس آمبریج بود، ماگلی که با اورفورد آمبریج که یک جادوگر بود ازدواج کرد. الن و اورفورد دو فرزند داشتند، دولورس و برادرش که یک اسکویب بود. پس از جدایی الن و اورفورد، دولورس آمبریج برای زندگی با پدرش رفت و دیگر با مادر یا برادرش صحبت نکرد. اما پدر دولورس برای او نیز مایه شرمساری بود، زیرا اورفورد برای دپارتمان نگهداری جادویی در وزارت جادو کار می کرد و هرگز آرزوهای بزرگتری نداشت. دولورس آمبریج بعداً هنگامی که به اندازه کافی بزرگ شد، روابط خود را با تمام خانواده خود قطع کرد و بر این باور بود که جادوگران و جادوگران خون خالص برتر از ماگل ها، ماگل ها و دیگر موجودات جادویی هستند، حتی اگر او خودش یک جادوگر خون خالص نبود.
مطالب مرتبط
دیگران نیز خوانده اند
تازه های مقالات فیلم و سریال
محتوای خود را پیدا کنید
نظرات
نظر خود را به اشتراک بگذارید