همانطور که سه گانه اصلی ارباب حلقه ها محبوب است، اقتباس این همه مطالب در سه فیلم بسیار طولانی (حتی بدون احتساب نسخه های طولانی)، منجر به ایجاد حفره های داستانی می شود. . بدیهی است که اینها چیزهایی نبودند که بتواند کل داستان را از مسیر خارج کند، اما نگاه دقیق تر به آنها باعث می شود که این سوال پیش بیاید که چگونه چنین مسائلی هرگز به درستی مورد توجه قرار نگرفتند. چه توسط شخصیت های درون جهان و چه توسط تهیه کنندگان سه گانه. برخی از این حفره‌های داستانی خنده‌دارتر هستند و برخی دیگر دقیقاً به این موضوع می‌پردازند که چقدر فیلم‌ها به منبع اصلی می‌چسبند. با این حال، در برخی موارد، سؤالات قانونی خوبی وجود دارد که باعث می شود شخصیت ها ضعیف یا بی کفایت به نظر برسند.
همانطور که گفته شد، اینها هنوز هم فیلم های کلاسیک هستند و همه باید حداقل یک بار آنها را تماشا کنند. با این حال، هیچ محصولی هرگز کامل نیست، و یک فرمت فیلم هرگز نمی‌توانست گستره کامل جهان J.R.R را به تصویر بکشد. تالکین ایجاد کرد. جنگ حلقه نقطه اوج دو عصر مختلف درگیری بود که منجر به آغاز عصر چهارم شد. بنابراین، در اینجا هر حفره اصلی است که نیاز به پرداختن به سه گانه اصلی دارد.
10 داستان ایزیلدور در فیلم ها اشتباه بود
پادشاه ایسیدور برای داستان ارباب حلقه ها حیاتی است. او همان کسی است که در وهله اول حلقه یگانه را از سائورون جدا کرد و قبل از ادعای آن به معنای واقعی کلمه دستش را قطع کرد. او و الروند سپس تمام راه را تا کوه دووم طی کردند تا سعی کنند آن را نابود کنند. با این حال، ایسیلدور، شیفته فساد حلقه، از نابود کردن آن امتناع ورزید و با آن فرار کرد. بنابراین، حلقه واحد تا به امروز زنده ماند و راه خود را به دست گولوم و بعداً بیلبو و فرودو باز کرد. مسئله این است که این داستان ایسیلدور نیست. در حالی که درست است که حلقه پس از ادعای او ذهن او را خراب کرده است، اثرات در نهایت ایسیلدور را به قدری از بین می برد که او سعی می کند حلقه را برای نگهداری ایمن به الروند تحویل دهد. در طول راه، او در کمین اورک ها قرار گرفت و به قتل رسید، بنابراین رویدادهای آینده به حرکت در آمد. بنابراین، این باعث می‌شود که درس تاریخ الروند در مورد آنچه اتفاق افتاده است، یا کاملاً اشتباه باشد، یا فقط او در مورد همه چیز دروغ می‌گوید تا مردان را ضعیف‌تر از آنچه بودند نشان دهد. در هر صورت، داستان واقعی ایزیلدور این تصور که مردان ضعیف هستند را رد می کند، زیرا او در برابر وسوسه های حلقه مقاومت کرد تا سعی کند آن را به یک متحد مورد اعتماد تحویل دهد.
9 الف ها در طول مهم ترین جنگ عصر سوم ترک می کنند
این شاید یکی از ناامیدکننده ترین قسمت های جدول زمانی آردا باشد. الف‌ها سرانجام پس از سال‌ها به تعویق انداختن سفر خود به والینور در غرب را تکمیل کردند. تنها مشکل؟ به معنای واقعی کلمه در بدترین زمان ممکن اتفاق افتاد. سائورون دوباره به قدرت رسیده بود و ارتشی را جمع می کرد، پادشاهی های بشری چپ و راست در معرض خطر قرار می گرفتند، و احتمالاً رقابتی که بهترین شانس ممکن برای دفع تاریکی را داشت، در عوض تصمیم گرفتند که قاره را به طور کامل ترک کنند. مطمئناً، تعدادی از آنها در نبرد هلمز دیپ شرکت کردند، اما این حداقل تلاشی بود که آنها می توانستند در زمانی که سرنوشت جهان در خطر بود، انجام دهند. در حال حاضر، آنها تصمیم گرفتند به چیزها به سرنوشت اعتماد کنند، و به طور واقع بینانه می دانستند که مردان به تنهایی برای مقاومت در برابر سائورون به اندازه کافی قوی نیستند. این واقعاً یک سؤال را ایجاد می کند که آیا آنها همانقدر عاقل و خوب بودند که ادعا می کردند.
8 Grima Wormtongue خیلی بدیهی است
این یکی بیشتر فقط برای اشاره به بدیهیات است. بدیهی است که Grima Wormtongue آشکارا شرور بود و پادشاه را دستکاری می کرد. در این دنیا شر خود را پنهان نمی کند. تشخیص یک شخصیت به عنوان شرور بر اساس ظاهر آنها ساده است، در بسیاری از موارد شخصیت مورد نظر زشت است یا فقط به سختی قابل مشاهده است. گریما این را به خوبی نشان داد. با وجود اینکه او مشاور پادشاه بود، اما بیشتر اوقات نامرتب و نیمه مرده به نظر می رسید. سپس کارهای بدیهی بدیهی بود که او هنگام مشاوره به تئودن انجام داد. باید تعجب کرد که چرا هیچ کس سعی نکرد زودتر از شر او خلاص شود. آنها می توانستند ببینند که پادشاه رو به وخامت است، اما هیچ کس دو و دو را کنار هم قرار نداد و متوجه شد که تئودن تحت تأثیر منفی به اصطلاح "مشاور" خود قرار گرفته است. البته، او در نهایت از دربار اخراج شد، اما گندالف مداخله کرد، نه هر اقدامی که روهیریم برای تلاش و کمک به پادشاه خود انجام داد. آن همه صحبت از ایستادن در برابر شیطان و به نظر نمی رسید که آنها حضور آشکار آن را در میان خود تشخیص دهند.
7 سرنوشت سارومان پس از جنگ حلقه تعیین شد
قرار نبود سارومان آن طور که در فیلم ها مرده بود بمیرد. در بازگشت پادشاه، سارومان در برج خود با تنها گریما به دام افتاد. هنگامی که با گندالف مواجه شد، از تسلیم امتناع کرد و اقدام به سوء استفاده از گریما کرد، گریما که در آن نقطه به نقطه شکست خود رسیده بود و از پشت به سارومان خنجر زد و جادوگر خیانتکار را به سمت مرگ فرو برد. این یک پایان مناسب برای یک شرور بسیار خبیث بود، اما دوباره، کتاب‌ها پایانی متفاوت، هرچند مشابه، را برای سارومان به تصویر می‌کشند. در کتاب‌ها، سارومان از قدرتش ربوده شد و گریما را به دنبال انتقام گرفت. از آنجایی که او قدرت بیماری گندالف را نداشت، تصمیم گرفت از طریق هابیت هایی که دوست داشت با تصاحب شایر و صنعتی کردن آن در رویدادی به نام شست و شوی شایر به او آسیب برساند. سارومان تبدیل به یک ارباب جنایت شد که روستاها را ویران می کرد و تنها پس از بازگشت فرودو و همراهانش، سارومان بار دیگر در نبرد بایواتر از سلطنت خلع شد، کمی بعد از آن گریما از شدت عصبانیت گلوی او را برید.
6 طرح گولوم برای کشتن فرودو بر شانس خالص تکیه داشت
اکنون درک این نکته مهم است که نقشه گولوم برای خلع ید فرودو در واقع بسیار هوشمندانه بود. او می‌دانست که نمی‌تواند از نظر فیزیکی بر هابیت‌ها برای The One Ring غلبه کند، بنابراین تصمیم گرفت فردی قوی‌تر این کار را برای آنها انجام دهد. از این رو او آنها را به لانه شلوب هدایت کرد، عنکبوت هیولایی که هر کسی را که جرأت ورود به خانه او را داشته باشد می کشد. گولوم می‌دانست که از آنها کار کوتاهی می‌کند و او را آزاد می‌گذارد که حلقه را از بدن فرودو بگیرد. با این حال، مشکل اصلی در برنامه او همین جاست. گولوم درست می‌گفت که شلوب به فرودو حمله می‌کند و احتمالاً فرودو را می‌کشد، اما اشتباه می‌کرد که فکر می‌کرد بعد از آن می‌تواند حلقه را پیدا کند. برای یکی، لانه شلوب هزارتویی از تونل ها است و گولوم احتمالاً با آنها آشنا نیست. مشکل دیگر این است که همه قربانیان شلوب در تار و پود پوشیده شده اند، گولوم باید هر بار بدن را جستجو کند تا حلقه را بیابد، در حالی که مطمئن می شود عنکبوت غول پیکر را از حضور او آگاه نمی کند. در نهایت، هیچ تضمینی وجود نداشت که شلوب، به عنوان یک موجود شیطانی، جذب قدرت رینگ نشود و پس از مصرف فرودو، آن را برای خودش ادعا کند. بنابراین به طور خلاصه، این طرح فقط برای حذف فرودو خوب بود، اما گولوم همچنان احتمالاً در پس گرفتن رینگ شکست می خورد.
5 شاه جادوگر که گندالف را شکست می دهد معنایی ندارد
زمانی که گندالف با شاه جادوگر انگمار روبرو شد، او یک بالروگ، خدمتکار باستانی و نخبه ارباب تاریکی گذشته را که از سائورون قدرتمندتر بود، برتری داد و به عنوان گندالف سفید زنده شد و قدرت او را از سارومان بیشتر کرد. با این حال، به نوعی این حلقه بند، که زمانی فقط یک پادشاه فانی بود، در نهایت در یک مبارزه بر گندالف برتری یافت. وقتی هر ذره اطلاعاتی که طرفداران درباره این دو شخصیت ارائه می‌کنند، می‌گویند که گندالف بسیار قدرتمندتر از اوست، منطقی نیست. تنها توضیح پیشگویی در مورد پادشاه جادوگر است که ادعا می کند او را نمی توان به دست مردان کشت. بنابراین او به معنای واقعی کلمه زره نقشه دارد، که توضیح می دهد که چگونه او توانست بهترین گاندالف را در مبارزه آنها به دست آورد. البته، اگر بخواهیم کمی بیش از حد تحلیلی باشیم، می‌توانیم به این نکته اشاره کنیم که گندالف از نظر فنی یک «مرد» نیست، آن‌طور که از آینور بود و بنابراین نمی‌توان آن را یک مرد انسان به حساب آورد. صرف نظر از این، شکست او در شکست دادن ویچ کینگ به ایوین این فرصت را داد تا این کار را انجام دهد و نامی برای خود دست و پا کند که در آزمون زمان مقاومت کند.
4 سائورون به معنای واقعی کلمه زندگی خود را به یک حلقه وابسته می کند
تمام هدف تلاش یاران حلقه، نابود کردن حلقه واحد بود. سائورون در تلاش خود برای تسلط بر سرزمین میانه از طریق کنترل سایر حاملان حلقه، بخشی از روح خود را در حلقه قرار داد. Thsi به او قدرت بیشتری داد و اطمینان حاصل کرد که حلقه می تواند بر حلقه های دیگر تسلط یابد، هر یک به تنهایی قدرتمند است، اما همچنین ضعف مهمی برای او ایجاد کرد. اگر اتفاقی برای حلقه واحد می افتاد، سائورون نیز نابود می شد. وجود این یک مشکل آشکار است. سائورون حتی حلقه را در نبرد به تن کرد، که منجر به قطع شدن انگشتر توسط ایسیلدور شد و باعث شروع کل مجموعه رویدادهایی شد که به امروز منتهی شد. تصور اینکه هر تقویتی در قدرت به قیمت دادن یک ضعف فانی به خود می ارزد، سخت است. مخصوصاً زمانی که او قبلاً یکی از قدرتمندترین مایاها بود و تقریباً نابود نشدنی بود. تنها می توان این را به نیاز روایی به راهی برای نابودی چنین دشمن قدرتمندی نسبت داد. به هر حال، سائورون هرگز با ابزارهای متعارف شکست نمی خورد.
3 گاندالف با همه مبارزه نمی کند
گندالف به معنای واقعی کلمه قدرتمندترین فرد طرفدار خیر در طول جنگ حلقه ها است. او قبلاً یک جادوگر با قدرت بزرگ بود، و پس از رستاخیز شدن به عنوان گندالف سفید، حتی بیشتر از آن بود. با این حال، تنها کاری که او واقعاً برای جنگیدن در نبرد انجام می‌داد این بود که عصایش را در مقابل اورک‌هایی که تیغه‌های فلزی در دست داشتند، تکان داد. حتی در یک لحظه گندالف خود شمشیری برداشت تا با دشمنانش مبارزه کند. حتی یک بار هم به نظر نمی رسید که او تمام نیروی استعداد جادویی را وارد بازی کند، حتی زمانی که به شدت به آن نیاز بود. شاید پاسخ به این موضوع در محدودیت‌های جلوه‌های ویژه در زمان اکران فیلم‌ها نهفته باشد، اما این واقعاً به کسی که در طول سفر خود بسیار قدرتمند شد، ضرر می‌رساند. گندالف سزاوار این فرصت بود تا تمام چیزهایی را که او را به یکی از قدرتمندترین موجودات سرزمین میانه تبدیل کرده بود به نمایش بگذارد و وقتی که او تصمیم گرفت مانند بقیه آنها شروع به تاب دادن سلاح کند، تماشای و عقل سلیم از طرفداران سلب شد.
2 ورودی Mount Doom بدون محافظت است
این تنها جایی بود که یک حلقه می‌توانست از بین برود، و این به این دلیل بود که مکانی بود که در آن ساخته شد. درون کوه Doom به عنوان آهنگر شخصی سائورون استفاده می شد که او می توانست از آن هر چیزی که می خواست بسازد. با این حال، سائورون، علی‌رغم اینکه می‌دانست حلقه در حال حاضر در دست دشمنی است که احتمالاً می‌خواهد آن را نابود کند، هرگز فکر نمی‌کرد که هیچ گونه امنیتی را در اطراف ورودی کوه Doom قرار دهد. زمانی که آخرین فیلم به پایان خود نزدیک می شد، سم و فرودو درست وارد شدند. این احتمال وجود دارد که سائورون معتقد بود نفوذ او مدت‌ها قبل از رسیدن به کوه عذاب باعث فاسد شدن یک حامل حلقه می‌شود، یا اینکه دفاع‌های مرزی مختلف موردور آنها را دور نگه می‌دارد، اما حتی اگر این استدلال منطقی بود، داشتن آن ضرری نداشت. یا دو اورک در ورودی نصب شده اند تا مطمئن شوند که فقط افراد درست وارد داخل می شوند. سائورون با ایمن نکردن این مکان حیاتی، اساساً به دلیل ناتوانی در بررسی تهدید علیه خود، نابودی خود را تضمین کرد.
1 عدم استفاده بیشتر از Eagles
تا کنون بزرگترین حفره داستانی همه آنها: عدم استفاده بیشتر از گریت ایگلز یک خطا در منطق بود که اکثر طرفداران تا به امروز نمی توانند آن را درک کنند. موجودات پرنده بارها و بارها یک ماشین سابق برای قهرمانان بوده اند. آنها گندالف را از سارومان نجات دادند، به پیروزی در نبرد در دروازه سیاه موردور کمک کردند و سپس فرودو و سم را از انفجار کوه Doom نجات دادند. به طور خلاصه، آنها مهم ترین بازیکنان زمین بودند که در هر زمان حضور داشتند. با این حال آنها هرگز خارج از آن مورد استفاده قرار نگرفتند. عقاب‌ها می‌توانستند فلوشیپ را به موردور ببرند یا برای جنگیدن در نبردهای بیشتری فراخوانده شوند و به طور بالقوه جان بسیاری را نجات دهند. واضح است که کمک گرفتن با آنها نیز دشوار نبود، زیرا گندالف فقط از پروانه به عنوان پیام رسان استفاده کرد و آنها تقریباً بلافاصله به نجات او آمدند. این قهرمانان پرواز سزاوار زمان بیشتری بودند که در کانون توجه قرار بگیرند و این واقعیت که از استعدادهای آنها بسیار کم استفاده شده بود، یک طنز مطلق است.
