
لینکهای سریع
حلقهی یگانه مهمترین شیء موجود در The Lord of the Rings بود. این حلقه به خالق خود، سرور تاریک ساورون، امکان تسخیر ذهن کسانی را میداد که حلقههای قدرت دیگر را بر سر داشتند. همچنین به فانیانی مانند ایسیلدور، بیلبو بگینز و فرودو بگینز که آن را میپوشیدند، نامرئی شدن اعطا میکرد. این حلقه منبع وسوسهای شدید بود که با نفوذ در ذهن اطرافیان و بهرهگیری از بزرگترین خواستههایشان، آنها را به سوی اعمال شر هدایت میکرد. اما از همه مهمتر، حلقهی یگانه ارتباط مستقیمی با قدرت ساورون داشت؛ او قطعهای از روح جاودانهاش را در آن جای داده بود، به طوری که تا زمانی که وجود داشت، امکان شکست دائمی او میسر نمیشد. بدن ساورون در بیش از یک مناسبة نابود گردید – مشهورترین آنها زمانی که ایسیلدور در پایان جنگ اتحاد نهایی حلقهی یگانه را از انگشت او جدا کرد – اما هر بار او قادر بود بدنی نو بسازد و فتوحات خود در سرزمین میانه را ادامه دهد. در The Lord of the Rings، شورای الروند بر این باور بودند که تنها راه پایان دادن به سایه وحشت بار ساورون، نابودسازی حلقهی یگانه است. به لطف تلاشهای سخت همراهان و سایر مردمان آزاد میانه – و همچنین قربانی ناخواسته گولوم – حلقهی یگانه در آتش کوه هولناک منحل شد و سرور تاریک بیقدرت گردید.
حلقهی یگانه به عنوان یک نماد فرهنگی پاپ شهرت یافته است، به ویژه به تصویر کشیده شدن آن در اقتباسهای سینمایی پتر جکسون از The Lord of the Rings و The Hobbit. اما در عمق افسانههای تالکین، حلقهای دیگر و قدرتمندتر وجود داشت. این حلقه متعلق به ساورون نبود بلکه متعلق به ارباب او بود: Morgoth, the original Dark Lord. در طول دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، کریستوفر تالکین، پسر تالکین، بخش عمدهای از اسرار منتشرنشده میانه پدرش را در مجموعهای دوازده جلدی به نام The History of Middle-earth جمعآوری کرد و جلد دهم آن با عنوان Morgoth's Ring معرفی شد. این کتاب موضوعات متعددی را پوشش میداد، اما موضوعی که نام خود را از آن گرفته بود، حقیقت تاریکی دربارهی بستر The Lord of the Rings بود. مورگوث به معنای واقعی کلمه هیچ حلقهی جادویی نداشت؛ حلقههای قدرت به طور انحصاری اختراع ساورون بودند و او تا مدتها پس از شکست اربابش در جنگ خشم آنها را خلق نکرد. در عوض، کریستوفر این عنوان را از استعارهای که پدرش در یکی از مقالههایش تحت عنوان «یادداشتهایی دربارهی انگیزهها در The Silmarillion» به کار برد، استخراج کرد. در این مقاله تالکین میفرمود: "تمام میانه، حلقهی مورگوث بود."
مورگوث بهطور دائمی جهان The Lord of the Rings را فاسد ساخت
مفهوم میانه به عنوان حلقهی مورگوث از زمان آفرینش جهان داستانی تالکین آغاز شد، همانگونه که در The Silmarillion توصیف شده است. موجود قدرتمندترین در اسطورهشناسی تالکین، ارو ایلوواتار، خدای همهدان و همهقدرت بود. او موجودات الهی متعددی به نام آینور را به مدد خود خلق کرد تا از طریق سرود به شکلگیری جهان یاری رسانند. مورگوث – که در ابتدا ملکور نامیده میشد – یکی از این آینورها بود. او خودشناسانه و به شدت قدرتطلب بود؛ به جای آنکه از هدایت ایلوواتار پیروی کند، سعی در شکلدهی جهان بر اساس تصویر تحریفشده خود داشت. مورگوث قطعهای از وجود خود را درون آردا، سیارهای که میانه را در بر میگرفت جای داد. همانند آنکه ساورون حلقهی یگانه را با نفرت خود آمیخت، مورگوث تمام جهان را با وجود خود آلوده ساخت. این رویکرد تالکین، پاسخی بود به سؤال دیرینهی دینی: اگر خالق جهان خوب است، چرا شر وجود دارد؟ در افسانههای The Lord of the Rings، مورگوث پاسخ این سؤال محسوب میشد؛ شرارت او جهانی که بهطور ذاتی کامل به نظر میرسید را فاسد کرد.
از میان آفرینشهای شوم مورگوث، موجودات هیولایی برای ساکن شدن در کنجهای تاریک میانه، آب و هوای شدید و سایر فجایع طبیعی که برای ایجاد هرج و مرج در جهان به کار گرفته شدند و شاید مهمترین آنها، ترس از مرگ در میان انسانها به چشم میخورد. ایلوواتار مرگ را «هدیه انسانها» نامید، زیرا توانایی رهایی از آردا قرار بود امتیازی باشد که الفها فاقد آن بودند، اما مورگوث باعث شد انسانها از فانی بودن خود بترسند. این ترس از مرگ موجب بروز برخی از بزرگترین فجایع در سرگذشت تالکین شد، مانند تهاجم نومِنورهایها به سرزمینهای نامیر بهدنبال جاودانگی که به سقوط نومِنور منجر گردید. به دلیل فساد مورگوث، الفها جهان را «آردا خرابشده» مینامیدند. اگرچه در جهان زیباییهای فراوانی وجود داشت، شر ذاتی نیز پس از شکست مورگوث به طور پنهانی بر جای ماند.
مورگوث همچنان در دوران The Lord of the Rings زنده بود
همانطور که ساورون تا زمانی که حلقهی یگانه سالم بود نمیتوانست نابود شود، مورگوث نیز وقتی که جهان دستنخورده بود، قادر به نابودی نبود. اگرچه در جنگ خشم شکست خورد و به شدت مجروح شد، اما کشته نشد. در عوض، والار او را در زنجیرهایی از بقایای تاج آهنی خودش محصور نمودند و فراتر از مرزهای آردا به بند انداختند. همان گونه که تالکین در بخش «دربارهی سفر ایارندیل و جنگ خشم» از The Silmarillion تشریح میکند،
[مورگوث] از درب شب فراتر از دیوارهای جهان به داخل خلأ بیزمان پرتاب شد؛ و نگهبانی برای همیشه بر آن دیوارها برقرار شد و ایارندیل بر بلندای آسمان دیدهبانی میکرد. با این حال، دروغهایی که ملکور قدرتمند و ملعون، مورگوث باؤگلیر – قدرت ترس و نفرت – در دلهای الفها و انسانها کاشت، چون دانهای است که نمیمیرد و نمیتوان آن را از بین برد؛ و پیوسته دوباره جوانه میزند و حتی در آخرین روزها میوهای تاریک به بار خواهد آورد.
مورگوث برای ابدیتها در خلأ باقی ماند. در جریان وقایع The Hobbit، The Lord of the Rings و مدتها پس از آن، او در خشم و سرگردانی خود غرق بود و به شدت آرزو میکرد از بندهای خود رهایی یابد و به میانه بازگردد. بر اساس پیشگویی، مورگوث در آیندهای دور در سرگذشت تالکین آن فرصت را خواهد یافت. در The Silmarillion و برخی از نوشتههای دیگر تالکین، به داغور داغورات یا نبرد تمام نبردها اشاره شده بود. طبق این نبرد، گفته میشد که مورگوث از خلأ فرار خواهد کرد. بسیاری از جنگجویان بزرگ از میان مردگان بازمیگشتند تا علیه او بجنگند یا در کنار او قرار گیرند و در نهایت، مورگوث توسط مردی به نام تورین تورامبار به قتل خواهد رسید. این بار، ایلوواتار با نابودی حلقه استعاری او، از دائمی شدن شکست او اطمینان حاصل میکرد.
نابودی جهان The Lord of the Rings پیشبینی شده بود
پس از داغور داغورات، پیشبینی شده بود که ایلوواتار بار دیگر آینور را با سرود راهبری کند و انسانهای فانی به جمع آنها بپیوندند. با هم، موسیقی آنان جهانی نو شکل میداد؛ جهانی که از فساد مورگوث رهایی یافته و به بهشت بیعیب و نقص تبدیل میشد. در این میان، سیارهی قدیمی نابود شده و بنابراین مورگوث از وجود ناپدید میشد. الفها به این جهان آینده «آردا درمانشده» میگفتند نه «آردا خرابشده». در کائنات The Lord of the Rings تضمینی وجود نداشت مبنی بر اینکه داغور داغورات یا بازسازی آردا عملی خواهد شد، اما این باور گستردهای بود. حتی تورین اوکنشیلد در نسخه رمانی The Hobbit هنگام مرگ به آن اشاره کرد؛ در فصل «سفر بازگشت» به بیلبو گفت: «اکنون به تالارهای انتظار میروم تا در کنار پدرانم بنشینم تا زمانی که جهان تازه شود.» پایان آردا شباهتهایی به رپچر در ایمان مسیحی و به رگناروک در اساطیر نورس داشت که هر دو منبع الهام اصلی برای آثار تالکین محسوب میشوند.
اگرچه مفهوم آردا به عنوان حلقهی مورگوث در The Lord of the Rings ذکر نشده بود، اما برای طرح داستان حیاتی به شمار میآمد. به دلیل فساد مورگوث، جهان از بدی متعهد شده بود و این امر به ساورون در تلاشهایش در جنگ حلقه یاری رساند. رویدادهایی که طبیعت در مسیر قهرمانان مداخله میکرد، مانند طوفانی که همراهان در گذرگاه کارادراس تجربه کردند، میتوانست نتیجه نفوذ جوهر مورگوث باشد. افزون بر این، ساورون بسیاری از آفرینشهای شوم ارباب خود، همچون اورکها که به ستون فقرات ارتش عظیم او تبدیل شدند، به ارث برد. تحت حکومت آراگورن، دوران چهارم دورهای از صلح و ترقی رقم خورد و مردمان آزاد میانه فرصت یافتند تا پس از جنگ حلقه به بهبود و بازسازی بپردازند. اما از آنجا که آردا، حلقهی مورگوث بود، این وضعیت هرگز برای همیشه دوام نداشت. جهان افسانهای تالکین محکوم بود تا تا زمانی که قطعهای از روح مورگوث در آن باقی بماند، با تاریکی و درگیری دست و پنجه نرم کند.
مطالب مرتبط
دیگران نیز خوانده اند
تازه های مقالات فیلم و سریال
محتوای خود را پیدا کنید
نظرات
نظر خود را به اشتراک بگذارید