
Red Dead Redemption 2 به عنوان پیشدرام، به طور طبیعی شامل انبوهی از سرنخهای آیندهنگر است که به جان مارستون و گروه Van Der Linde بهطور کلی مربوط میشود. از آنجا که بخش عمدهای از داستان بازی درباره فروپاشی گروه است و اپیلوگ شاهد ساخت مزرعه توسط جان است، این موضوع مستقیماً به اتفاقات بازی اول منتهی میشود. هشدار: این مقاله شامل افشای رازهایی از بازی RDR2 است.
لحظات واضحی از سرنخدهی وجود دارد، مانند سرفه زودهنگام آرتور که پیش از تشخیص بیماری سل او رخ میدهد، اما بسیاری نیز در اولین بار بازی از نظر بازیکن پنهان میمانند. تنها بعداً، با دانستن آنچه برای این شخصیتها در پیش است، این لحظات به عنوان نشانههایی از سرنوشت قریبالوقوع آنها برجسته میشوند. مرگ این ده شخصیت به شیوههای ظریف و آشکار پیشبینی شده است که در نوبت بعدی بازی Red Dead Redemption 2 باید مراقب آنها باشید.
10 جان و ابیگیل بر روی محل قبرهای آینده خود ایستادهاند
پایانِی که بازتابی از پایان بازی اول است
ابتدا، مرگ خشونتآمیز قهرمان بازی اصلی، John Marston وجود دارد. همانطور که بسیاری از هواداران فرنچایز میدانند، John در بازی Red Dead Redemption با تیر خوردن در بیرون از انبارش به سر میزند. این پایانی اندوهآور است که از دست نیروهای انتظامی فاسد رقم میخورد و باعث بیوه شدن همسر جان، Abigail میشود. چند سال بعد، او نیز درگذشته و اپیلوگ بازی با پسرشان، Jack، که بر فراز قبرهایشان ایستاده است، ادامه مییابد.
این یک شات تراژیک و نمادین است که ممکن است بازیکنان بازگشتی Red Dead 2 پس از تیتراژ پایانی به آن اشاره کرده باشند. پس از دوئل نهایی جان با Micah و بازیابی مخفیگاه داتچ، تیتراژ آغاز میشود و بازی دوباره با John و Abigail که در کنار هم بر روی لبهای قرار دارند و به مزرعهشان نظاره میکنند، ادامه مییابد. این همان لبهای است که بعدها بر آن دفن میشوند و دوربین حتی همان زاویه برای شات به کار میبرد که در بازی اول دیده میشد.
9 مایکا و حادثه بلک واتر
یک مأموریت که نمایانگر نقش Micah در گروه است
یکی از مهمترین سرقتهایی که گروه مرتکب میشود، قبل از شروع بازی اتفاق افتاده و تمام آشوبهای پس از آن را به راه انداخته است. یعنی، البته، سرقت مرموز قایق در Blackwater، چیزی که ما به عنوان بازیکن و آرتور اطلاعات بسیار کمی از آن داریم. این ماجرا با خونریزی به پایان رسید، به طوری که داتچ ظاهراً یک دختر بیگناه را کشته و باعث ایجاد ناآرامی فراوان در کل گروه شده است.
در حالی که در پردههای بعدی گروه به فعالیت خود ادامه میدهد، هرگز به طور کامل بهبود نمییابد. منطقی است که Micah، خائن و شیطان روی شانه داتچ، در این سرقت نقش داشته باشد. به نظر میرسد Micah، برنامهریزی سرقت در Blackwater را انجام داده و داتچ را از آنچه آرتور و Hosea قصد اجرایش داشتند دور کرده است. این موضوع پیشبینی میکند که چگونه Micah در بقیه بازی بر داتچ تأثیر میگذارد، او را از دوستانش جدا کرده و به سوی خشونت و فساد میکشاند تا جایی که رهبر مورد اعتماد سابق، سایهای از خودش شود.
8 Hosea و Lenny می خواهند در کنار یاران دفن شوند
راهی تراژیک برای برآورده کردن آرزویشان
Hosea و Lenny دو نفر از محبوبترین اعضای گروه در میان جامعه هستند، به سبب خردمندی، رفتار دوستانه و نقشههای هوشمندانهشان. یکی کلاهباز باتجربه و دیگری دزد نوآموز است، اما بسیار شبیه به هماند و در اردو چند گفتگوی متفاوت دارند. یکی از این گفتگوهای بسیار مبهم در مورد مرگ است و اینکه هر دو دوست دارند همراه دوستان یا خانواده دفن شوند.
هر دو پاسخ یکسانی دارند: میخواهند با دوستان یا خانواده دفن شوند. بهویژه اندوهبار است وقتی هر دو در خلال یک مأموریت ناموفق در Saint Denis جان میدهند و توسط Milton و ماموران Pinkerton تیر میخورند. به نوعی، هر دو به آرزویشان دست مییابند، چرا که در همان شهر در کنار یکدیگر میمیرند. اما هیچیک توسط گروه جمعآوری و دفن نمیشوند، به این معنا که جسدهایشان پس از سرقت به دست دولت افتاده است.
7 قتل مالی توسط خانم گیمشاو Grimshaw آینه ای از نحوه مرگ خودش بود
لطمه زدن به اردو با خون
اوایل پرده دوم، Tilly در گفتگویی در اردو درباره Mrs. Grimshaw میگوید که گاهی دوست دارد او را بکشد، اما میداند داتچ از این موضوع عصبانیت خواهد داشت. آرتور پاسخ میدهد که داتچ دوست ندارد در اردو قتل انجام دهد، به استثنای یک خائنی که خود داتچ کشته بود. این جمله احتمالاً توسط اکثر بازیکنان فراموش میشود، اما در پایان داستان دوباره به میان میآید.
6 Arthur می خواست رو به غرب و غروب آفتاب نفس آخر را بکش
پیشبینی که فقط برای بازیکنان با شرافت بالا کار میکند
برمیگردیم به گفتگوی بین Lenny و Hosea؛ آرتور نظر خودش را در این باره دارد. او میگوید اهمیت چندانی نمیدهد که چگونه دفن شود، فقط این که اجازه داشته باشد به سمت غرب رو کرده و در حالی که میمیرد از «روزهای خوب» یاد کند. این درخواست مناسب یک قانونشکن خسته است که میخواهد نگاهی به زندگی پرهیجان خود بیندازد، اگرچه برای بازیکنان با شرافت بالا نتیجه جالبی به همراه دارد.
در پایان اوج شرافت آرتور، او در نزدیکی قله کوه میمیرد، در نهایت به بیماری سل تسلیم شده و به سمت شرق و خورشید در حال طلوع رو میآورد. این دقیقاً همان چیزی نیست که او میخواست، اما بازتابدهنده رشدی است که در طول بازی داشته؛ کمتر در نوستالژی گرفتار شده و بیشتر در کمک به دیگران برای ساخت آیندهای بهتر فعال است.
5 مامور Ross عاشق شل کردن در کنار دریاچه بود
مردی که همانگونه که زندگی کرد، مرد
از میان تمام شخصیتهای فرنچایز Red Dead، Agent Ross احتمالاً دومین فرد منفور است. او یک مأمور قانون فاسد با نگرشی بیرحمانه است که John را مجبور به تعقیب اعضای قدیمی گروه میکند و سپس با خیانت، او را در سرزمین خود میکشد. او تجسم یک سیستم قضایی فاسد و بیاحساس است که کسانی را که قادر به کنترل آنها نیست با تعصب شدید نابود میکند. همچنین به نظر میرسد مردی باشد که از گذراندن وقت در کنار دریاچه لذت میبرد.
وقتی Jack Marston برای آخرین بار در پایان Red Dead 1 با او روبرو میشود، مأمور قانون پیر در حال شکار اردک در کنار یک دریاچه است. وقتی Jack برای اولین بار در Red Dead 2 با Ross ملاقات میکند، در کنار دریاچه مشغول ماهیگیری است و Ross میگوید که باید «از ماهیگیریات لذت ببری» تا وقتی که میتوانی. در هر دو حالت، یکی از این دو در حال گذراندن وقت از طریق یک سرگرمی است، در حالی که دیگری با نیت قتلی نزدیک میشود. دینامیک قدرت بین آنها تغییر کرده و درحالی که Ross بالاخره حساب خودش را میپردازد، این هزینهای دارد که Jack به تمایلات خشونتآمیز خود تسلیم شود.
4 محل پاتق مورد علاقه Uncle هم برایش آخرین بود
در نهایت، مشکل کمردرد نبود که او را از پا درآورد
عمو تنبل است و بیشتر بازیهای Red Dead را در جای مختلف نشستن و شوخی کردن سپری میکند در حالی که John یا Arthur کار واقعی را انجام میدهند. ادعای او در مورد داشتن کمردرد تنها اندکی همدردی برای او به همراه دارد و اکثر اعضای گروه مدام از این پیرمرد میخندند. اما هنوز بسیار اندوهبخش است وقتی که او در خلال RDR1 جان میدهد و توسط گروه Ross به قتل میرسد در حالی که از خانواده John دفاع میکند.
در تحولی تراژیک از سرنوشت، مشخص میشود مکانی که عمو در آن جان داد، همان جا بود که زمان زیادی را صرف کرده بود. در RDR2، اغلب میتوان او را در همان جایی یافت که بعدها از این دنیای فانی جدا میشود. چه تنبل باشد چه نباشد، خوشحالکننده است که عمو حداقل چند سال آرامش در Beecher's Hope پیش از پایان پیدا کرد.
3 هدشات Sean (کمتر شوکه کننده است) وقتی به این دیالوگ دقت می کنید
نشانههایی که این عضو گروه با سوراخ در سرش به پایان خواهد رسید
Sean ممکن است یکی از مرگهای زودرس برای گروه در Red Dead 2 باشد، اما قتل او زمانی که اتفاق میافتد به شدت ضربهزننده است، بهویژه برای بازیکنانی که برای اولین بار با او آشنا میشوند. این رخداد زمانی اتفاق میافتد که گروه در Rhodes و در حال قدم زدن در خیابانی خلوت هستند. Sean در میانه جمله ناتوان میشود که ناگهان، بدون هیچ هشداری، در صورتش تیر میخورد و بلافاصله میمیرد. این پایانی شوکآور برای شخصیتی است که بازیکنان تازه شروع به دوستی با او کرده بودند.
بازیکنان دقیق ممکن است در اوایل بازی خطی شنیده باشند که به سرنوشت Sean اشاره دارد. تفنگدار ایرلندی در جریان یک مأموریت جراحتی در سر میبیند و در حالی که گروه در حال سرقت از یک قطار است، Sean از درد شکایت میکند. آرتور پاسخ میدهد که حداقل سر Sean (شان) «سوراخی ندارد». متأسفانه برای هر دوی آنها، سر Sean به زودی در واقع سوراخ خواهد شد.
2 Kieran گزارهای را که مامور میلتون مطرح میکند، اجرا میکند
بزرگداشت وحشیگری، مرگ وحشیانه
Agent Milton ممکن است در Red Dead 2 نقش ضدقهرمان داشته باشد، اما همچنان جملات درخشان خود را دارد، از جمله جملهای که هنگام اولین ملاقات با آرتور به او میگوید. او به خارج از قانون میگوید که او و سایر اعضای گروه «وحشیگری را بزرگداشت میکنند و به طرز وحشیانهای خواهند مرد.» این موضوع، البته، درست است زیرا تقریباً هر عضو گروه در طول دو بازی سرنوشت خشونتآمیزی را تجربه میکند. اما این بیانیه برای یک شخصیت خاص بیشتر از دیگران صدق میکند.
Kieran Duffy عضوی بسیار بدشانس است که زمانی متعلق به گروه O'Driscoll بود، پیش از آنکه اسیر شده و طرف خود را تغییر دهد. Kieran از بیعرضگیهای فراوان از دست گروه Van Der Linde رنج میبرد پیش از اینکه به صف آنها بپیوندد و شما امید داشتید که آن بیچاره حداقل تا پایان بازی آسودگیای پیدا کند. اما او یکی از ضعیفترین مرگها را تجربه میکند: جسدش مورد بیاحترامی و تکهتکه شدن قرار میگیرد و بر روی اسبش با سر خودش در دستانش به اردو گروه فرستاده میشود.
1 داچ عاشق صحبت کردن و منبر رفتن درباره جاذبه (Gravity) است
شعرآمیزترین راه برای خداحافظی این ضدقهرمان
داتچ از جهات مختلف، واقعیترین ضدقهرمان بازی Red Dead 2 محسوب میشود. او چهره مرشدی برای آرتور، اساساً مانند پدر اوست که در طول داستان گروه هر چه بیشتر به یک هیولا تبدیل میشود؛ چرا که اعتمادی به همه جز آنهایی که احتیاجات خشونتآمیز او را تأمین میکنند، از دست میدهد. داتچ بخش اعظم ارزشهایی که اصرار بر ترویج آنها دارد را از دست میدهد اما حداقل همچنان به عنوان سخنران ایدئالیستی باقی میماند.
او در هر دو بازی مونولوگهای فراوانی ارائه میدهد، اما دو مورد بهویژه بسیار مهم هستند که هر دو حول محور جاذبه میچرخند. او درباره آن میگوید که غیرقابل گریزان و شکستناپذیر است و از آن به عنوان وسیلهای برای فرار از پیامدهای اعمالش استفاده میکند. ابتدا برای فرار از دستهای از سربازان در Red Dead Redemption 2 و سپس برای اجتناب از دستگیری توسط John در Red Dead 1. در هر دو حالت، داتچ ترجیح میدهد که زندگی خود را به دست بگیرد تا اینکه مسئولیت زندگیهایی را که نابود کرده بر عهده بگیرد.
مطالب مرتبط
دیگران نیز خوانده اند
تازه های بازی
محتوای خود را پیدا کنید
نظرات
نظر خود را به اشتراک بگذارید