
به مدت 15 فصل، Supernatural برادران وینچستر را در حالی که با شرارتهای بهشت و جهنم مبارزه میکردند، دنبال میکرد، با این حال نمایش انجام نشد. بدون شخصیت های فرعی شگفت انگیزش تقریباً به همان اندازه موفق بوده اند. در تاریخ اخیر تلویزیون، Supernatural سریالی است که به دلایل خوب و بد خودنمایی می کند. برای یک چیز، Supernatural 15 فصل آن را در میان دیگر نمایشها که به ندرت به این اندازه در معرض نمایش قرار میدهند، پرت شده است. علاوه بر این، Supernaturalهم عشق و هم نفرت را برای داستان های ماوراء الطبیعه خود دریافت کرد که اغلب تکراری و گیج کننده بودند. خوشبختانه، Supernaturalبازیگران حمایت کننده بیشتر از اینکه به آن آسیب بزنند به نمایش کمک کردند.
هنگام بحث در مورد شخصیتهای فرعی Supernatural، این میتواند اساساً به هر شخصیتی اشاره داشته باشد که سم یا دین وینچستر نیست. اگرچه برخی از بازیگران سریال برای چندین فصل در سریال باقی ماندند، اما هنوز هم میتوان این چهرهها را از نظر تکنیکی قهرمانهای داستان دانست. به این ترتیب، برخی از بهترین بازیگران Supernatural نمایش را تعریف کردند و حتی گاهی دوستداشتنیتر از وینچسترها بودند. بنابراین، شخصیتهای زیر آنهایی هستند که تأثیر قابلتوجهی بر روی Supernatural که حتی با وینچسترها هم رقابت میکردند، گذاشتند.
10 جو هارول
قدیمی اما خوب
یکی از اولین شخصیتهای مکمل در Supernatural که ارزش خود را ثابت کرد، جو هارول بود. جو یک شکارچی است که در کنار مادرش النو برادرش اش کار می کند. جو تقریباً به اندازه وینچسترها باتجربه نیست، اما ثابت می کند که فوق العاده سرسخت و جاه طلب است. اگرچه وینچسترها در ابتدا در مورد ایجاد رابطه با جو و خانوادهاش مردد هستند، اما در نهایت به هم نزدیک میشوند و روی پروندهها با هم کار میکنند. البته تا زمانی که جو و خانواده اش در پایان فصل 2 کشته شوند.
چیزی که جو را در بین خیلی از شخصیتهای فرعیSupernatural متمایز میکند این است که او یکی از اولین شکارچیانی بود که تماشاگران با او آشنا شدند، به جز سم و دین. علاوه بر این، او یک زن شکارچی بود. به این ترتیب، جو انتظارات را نادیده می گیرد، و اگرچه به راحتی می توان به او شک کرد، اما هرگز به طور هدفمند ضعیف نمی شود. تأثیر جو را می توان با این واقعیت نشان داد که او در فصل 5 و 7 به Supernaturalباز می گردد. به طور کلی، او دوست فراموش نشدنی وینچسترها است.
9 بلا تالبوت
برابر با وینچسترها
یکی دیگر از شخصیت های زن قوی که در اوایل Supernatural ظاهر شد، بلا تالبوت بود. برخلاف جو، بلا یک شکارچی نیست، بلکه یک کلاهبردار است که اغلب در طول فصل 3 سر راه وینچسترها قرار میگیرد. بلا ممکن است با ارواح و شیاطین مهارت نداشته باشد، اما استعداد خود را در دزدی و دستکاری نشان می دهد. به این ترتیب، بلا تقریباً با تواناییهای وینچسترها مطابقت دارد، حتی اگر او از دنیای کاملاً متفاوتی آمده باشد.
مطمئناً در Supernatural هیچ کمبودی برای زنان جسور و قدرتمند وجود ندارد، اما Bela در بین بقیه برجسته است. شاید به این دلیل است که او تنها در فصل 3 ظاهر شد، که به دلیل مرگ قریب الوقوع دین، فصلی به یاد ماندنی بود. شاید این به رابطه عشوه گرانه بلا با دین مربوط می شد که در اوایل سریال تأثیرگذار بود. در هر صورت، شخصیت بازیگوش و موقعیت منحصر به فرد بلا به عنوان یک جنایتکار او را به ویژه سرگرم کننده کرده است.
8 مگ مستر
شیطان تبدیل به دوست
یک شخصیت مکمل زن دیگر که شایسته تقدیر است، مگ مستر است. مگ که اولین بار در Supernatural فصل 1 معرفی شد، شیطانی است که شروع به آزار وینچسترها در طول شکار Azazel می کند. او در فصل 2 باز می گردد تا سم را تصاحب کند و در فصل های بعدی متحد وینچسترها می شود. اگرچه وینچسترها در طول سالها روابط متمایز زیادی با شیاطین داشتند (به عنوان مثال، روبی)، مگ ممکن است یکی از بهترین شخصیتهای فرعی شیطانی باشد. او سرسخت، متفکر و نماینده بزرگی از شرارت های جهان است.
هر بازیگری که نقش مگ را در سوپرنچرال بازی کرد |
چه فصل هایی با او بازی کردند |
---|---|
نیکی آیکوکس |
فصل 1 |
جارد پادالکی |
فصل 2 |
ریشل ماینر |
فصل 6، 7، و 8 |
مگ در سرتاسر Supernatural بهعنوان وسیلهای چشمگیر عمل میکند، زیرا او ثابت میکند که وینچسترها ماهیهای بزرگتری برای سرخ کردن دارند. در طول فصل اول، تماشاگران از مگ و قدرتهایی که دارد میترسند. با این حال، با گذشت زمان، مشخص می شود که مگ در مقایسه با قدرت های بزرگ جهان یک تهدید کوچک است. این واقعیت زمانی اهمیت بیشتری پیدا می کند که مگ غرایز تاریک خود را برای کمک به وینچسترها روشن می کند. در مجموع، او یک شرور دوست داشتنی است که تبدیل به متحد شده است.
7 لوسیفر
شیطان ترسناک و در عین حال احمقانه
در فصلهای اولیه Supernatural، یکی از بزرگترین تهدیدات لوسیفر بود. با این حال، خود شیطان ثابت کرد که شخصیت دوستداشتنیتر از آن چیزی است که میتوان انتظار داشت. با بازی مارک پلیگرینو، لوسیفر در طول فصل 5 و حتی فراتر از آن، سم را تعقیب می کند، زیرا سام کشتی کامل لوسیفر است. رابطه آنها یکی از جالب ترین رابطه ها در طول سریال است، زیرا سم دائماً با این موجود تاریک مقابله می کند. با این حال، در پایان Supernatural، لوسیفر در مواجهه با تبهکاران ویرانگر به چیزی شبیه به یک قهرمان تبدیل می شود.
بهترین چیز در مورد لوسیفر شخصیت احمقانه اوست. با وجود چشمان درخشان و قدرت های باورنکردنی اش، لوسیفر از هر چیزی بازیگوش تر است. او طعنه آمیز، خلاق و خوش صحبت است. اگرچه تماشاگران میخواهند سم را ببینند که لوسیفر را شکست میدهد، اما لذت نبردن از هر لحظهای که او روی صفحه میبیند سخت است. به طور کلی، این باعث میشود لوسیفر یکی از بهترین شرورهای فراطبیعی باشد، زیرا او بدون شک بد است اما دوست نداشتنش سخت است.
6 گارث
"یکی که روی تو رشد می کند"
هیچ لیستی از شخصیت های شگفت انگیز Supernatural بدون Garth کامل نخواهد بود. اولین بار در فصل هفتم Supernatural معرفی شد، گارث یک شکارچی است که در طول فصول با وینچسترها متحد می شود و گاهی به عنوان منبع اطلاعات آنها عمل می کند. گارث مانند وینچسترها فردی سختگیر و جدی نیست، اما در عوض، به نوعی عجیب و غریب است. هنگامی که او یک شکار را تمام می کند، از عبارت جذاب خود استفاده می کند، "You've been Garthed." وینچسترها ابتدا به توانایی های گارث شک می کنند، اما در نهایت یاد می گیرند که او را دوست داشته باشند و از او قدردانی کنند.
گارث تسکین کمدی بسیار مورد نیاز را در Supernatural ارائه می دهد.
گارث در Supernatural کمی تسکین کمدی بسیار مورد نیاز را ارائه می دهد. گاهی اوقات، مشاجره و عذاب قریب الوقوع وینچسترها می تواند طاقت فرسا باشد و داشتن شخصیت های جانبی با شخصیت های بازیگوش تر ضروری است. گارث قطعاً این نقش را در نیمه آخر نمایش پر می کند. در واقعگارث حتی ثابت می کند که شکار نباید برای همیشه ادامه داشته باشد. گارث پس از تبدیل شدن به یک گرگینه، شکار را ترک می کند و دندانپزشک می شود. به این ترتیب، او پایان آرام تری را برای سم و دین نشان می دهد.
5 جودی میلز
دوست مامان
یکی از شخصیتهای فرعی جذاب در Supernaturalجودی میلز است. جودی به عنوان پلیسی شروع به کار می کند که وینچسترها را به خاطر رفتار عجیبشان ردیابی می کند. با این حال، هنگامی که جودی متوجه می شود که هیولاها واقعی هستند، متحد برادران می شود و به آنها کمک می کند تا معماها را حل کنند. در طول فصول، جودی به اندازه وینچسترها با ضرر مواجه میشود، اما هرگز تسلیم نمیشود در مواجهه با تراژدی. در واقع، او از پایان سریال قوی تر از همیشه جان سالم به در می برد.
یکی از بهترین قسمت های جودی به عنوان یک شخصیت این است که او هرگز نمی میرد. در مجموعهای که شخصیتهای بیشماری کشته یا نوشته میشوند، جودی تا پایان Supernatural ثابت باقی میماند. راستش، او لیاقتش را دارد. جودی فقط یک دوست وینچستر نیست، بلکه تقریباً به عنوان یک مادر جایگزین عمل می کند. او زمانی که هیچ کس دیگری در زندگی خود ندارند به آنها لطف و محبت نشان می دهد. برای این، جودی سزاوار همه ستایش است.
4 چارلی بردبری
یک طرفدار مورد علاقه
در طول سالها، Supernatural به خود اجازه داد تا کمی احمقانهتر باشد و نتیجه آن شخصیت محبوب، چارلی بردبری بود. چارلی یک هکر است که توسط لویاتان، دیک رومن استخدام می شود، اما در نهایت به متحد وینچسترها تبدیل می شود. علیرغم این واقعیت کهچارلی به عنوان یک متخصص کامپیوتر ساده و بدون هیچ مهارت فیزیکی شروع به کار کرد، در نهایت از وینچسترها یاد می گیرد و تبدیل به یک شکارچی افتخاری می شود. مسلماً چارلی مانند یک خواهر برای وینچسترها است، که وقتی او در فصل 10 کشته میشود، دردناکتر میشود.
چارلی در بین بازیگران Supernatural متمایز است زیرا او کاملاً سرگرم کننده است. در نمایشی درباره شیاطین و هیولاها، به راحتی می توان محیط را کاملا تاریک و وحشتناک کرد. با این حال، شخصیت هایی مانند چارلی رنگ و نور بیشتری به سریال ارائه می دهند و آن را جذاب نگه می دارند. به همین ترتیب، چارلی به گونه ای شیرین است که وینچسترها هرگز نمی توانستند باشند. او دیدگاه واقعی تری را نسبت به مسائل به وجود می آورد و در نتیجه، برادران را به زمین بازمی گرداند. او قطعاً نقطه درخشانی در سریال بود.
3 کراولی
بهترین شیطان از همه
در میان بسیاری از دوستان ماوراء الطبیعه وینچسترها، کراولی یکی از بهترین هاست. بار دیگر، کرولی برای اولین بار در فصل 5 به عنوان یک شرور برای وینچسترها وارد صحنه شد،اما بعداً به یک دوست بعید تبدیل شد. در طول فصول، مخاطبان بیشتر در مورد گذشته کراولی یاد گرفتند و متوجه شدند که دنیای شیطانی بسیار بزرگتر از خود پادشاه جهنم است. Supernaturalبه جای اینکه یک شخصیت صرفاً قدرتمند باشد، ثابت کرد که حتی شیاطین نیز می توانند آسیب پذیر و مسلماً انسان باشند.
رشد شخصیت کراولی احتمالاً چیزی است که تماشای او را بسیار لذت بخش می کند. او از تک بعدی بودن فاصله زیادی دارد و این برای سریالی که به اندازه Supernatural پخش شد، بسیار مهم است. بهجای اینکه کراولی را بهعنوان یک شرور شکستخورده دیگر کنار بگذارد، نمایش توانست او را نگه دارد و جنبهای متفاوت از شیاطین نشان دهد که قبلاً هرگز واقعاً کشف نشده بود. تصویر مارک شپرد از کراولی قطعاً قابل قدردانی است.
2 بابی سینگر
پدر خوانده جانشین وینچسترها
یکی از دوستداشتنیترین شخصیتهای فرعی در Supernatural بابی سینگر است. بابی برای اولین بار در قسمت آخر فصل 1 Supernatural به عنوان یک شکارچی همکار ظاهر شد که میتوانست به وینچسترها در تلاششان برای توقف Azazel کمک کند. برای چندین فصل بعد، بابی نه تنها به عنوان منبعی برای برادران، بلکه به عنوان یک عضو خانواده جانشین باقی ماند. بدون پدر یا مادر، وینچسترها فقط یکدیگر و بابی را داشتند. بابی علیرغم ظاهر خشنش، فردی دوست داشتنی و دلسوز است.
از برخی جهات، توضیح اینکه چه چیزی بابی را به شخصیت بزرگی تبدیل کرده است، دشوار است. مسلماً به این دلیل است که او کاملاً خوب بود. او هرگز به عنوان یک شرور در برابر وینچسترها عمل نکرد و به نظر می رسید که همیشه بهترین منافع آنها را در دل دارد، حتی اگر آنها تا حدودی گمراه شوند. علاوه بر این، بابی انسان بود. جایی که دیگر شخصیتهای ماورای طبیعی میتوانستند قدرتهای جادویی خود را نشان دهند، بابی به سادگی خودش بود. این باعث شد که به اندازه وینچسترها به راحتی برای او روت شود.
1 کستیل
شخصیتی که ماند
در نهایت، بهترین شخصیت مکمل در Supernatural باید کستیل باشد. کاستیل که در فصل 4 به عنوان فرشته ای که دین را از جهنم بیرون کشید، معرفی شد، کستیل یک شخصیت تا حدی عجیب است. او فاقد مهارت های اجتماعی است و از اطلاعات خودداری می کند. با این حال، در طول فصول، کستیل با موفقیت بخشی از تیم می شود. او یاد می گیرد که انسان باشد و شروع به زیر سوال بردن باورهایش می کند. از برخی جهات، سفر سختی است، اما سفری است که ارزشش را دارد. کاستیل فقط قرار بود در چند قسمت ظاهر شود، اما تا پایان نمایش باقی ماند.
با این حال، این روش انسانی شدن کستیل است که او را به بهترین شکل تبدیل می کند.
عظمت کستیل از دیدگاه منحصر به فرد او ناشی می شود. پس از تمرکز صرف بر روی وینچسترها، نمایش از نگاه آسمانی تری به چیزها سود برد. کاستیل به وینچسترها قدرتی را ارائه داد که قبلاً هرگز نداشتند، و نگاهی به دنیای اسرارآمیز خدا و فرشتگان. با این حال، این روش انسانسازی کستیل است که او را به بهترین شکل تبدیل میکند. رابطه او با دین و ارتباطش با خود انسانیاش ثابت میکند که، حتی در دنیایی از هیولاها، ماوراء طبیعی همه به معنای انسان بودن است.
نظرات
نظر خود را به اشتراک بگذارید