
پیوندهای سریع
خاطرات خون آشام به خاطر مثلث عشقی شدیدش بین استفان، دیمون و النا شهرت داشت و رابطه بین دو نفر اخیر خیلی سریع بحث برانگیز شد. هر دو کشتی، Stelena و Delena، طرفداران اختصاصی خود را داشتند، اما رابطه دیمون و النا با یک پیوند پدری آغاز شد که ابروها را برانگیخت. سالواتوره و النا بزرگتر قبل از ازدواج، شیمی زیادی داشتند، به همین دلیل بود که طرفداران از این چرخش ناگهانی داستان در خاطرات خون آشام قدردانی نکردند.
النا یک رابطه عاشقانه با استفان سالواتوره در فصل اول سریال CW آغاز کرد، اما حضور دیمون در Mystic Falls همه چیز را تغییر داد. در حالی که النا در نگاه اول از دیمون خوشش نمی آمد، احساس خصومت آنها با گذشت زمان به چیزی لطیف تبدیل شد. دیمون و النا نتوانستند از نزدیک شدن بیشتر خودداری کنند، حتی زمانی که النا با استفان رابطه داشت. تنش بین دیمون و النا جذاب بود و طرفداران این کشتی نمیتوانستند صبر کنند تا این زوج اتفاق بیفتد. با این حال، وقتی دیمون و النا در نهایت به احساسات خود نسبت به یکدیگر تسلیم شدند، کارولین و استفان متوجه شدند که آن دو در واقع به یکدیگر پیوند دارند.
النا بعد از تبدیل شدن به یک خون آشام با دیمون دوست شد
مفهوم پیوند پدر و مادر در فصل 3، قسمت 6، "Smells Like Teen Spirit" معرفی شد، اما به طور خاص در زمینه کلاوس و هیبریدهایش. هر گرگینه ای که کلاوس به دورگه تبدیل می شد در نهایت با او پیوند می خورد. این بدان معنی بود که آنها فقط تا حدی عجیب از دستورات کلاوس پیروی می کردند. تایلر و دیگر گرگینه ها آنقدر محکم به هم پیوسته بودند که اگر کلاوس را خوشحال می کرد، به عزیزانشان صدمه می زدند. پیوند پدر و مادر از احساس قدردانی نسبت به پدر سرچشمه میگیرد، همان احساسی که هیبریدها نسبت به کلاوس داشتند. شکستن آن فوقالعاده سخت بود، و زمانی که تایلر موفق به انجام آن شد، کلاوس تمام هیبریدیهایی را که ساخته بود به پایان رساند، زیرا آنها دیگر برای راضی کردن او زندگی نمیکردند. بنابراین، بینندگان به این باور رسیدند که پیوندهای پدری فقط بین کلاوس و هیبریدهای او وجود دارد.
"شما عشقی می خواهید که شما را از بین ببرد. اشتیاق، ماجراجویی و حتی کمی خطر می خواهید."
قوس شخصیت النا زمانی که به یک خون آشام تبدیل شد، یک رویداد مهم را پشت سر گذاشت. وقتی ربکا در پل ویکری بر سر راه ماشین النا و مت ایستاد، قصد نداشت النا خون آشام شود. او میخواست النا بمیرد، و این نتیجهای بود که استفان، دیمون و همه اعضای گروه Mystic Falls انتظار داشتند. هیچ کس انتظار نداشت که النا بیدار شود، مگر مردیت فل، که قبل از این که النا پس از تلاش کلاوس برای کشتن او بستری شده بود، خون دیمون را به النا داده بود. هیچ کس این را نمی دانست جز مردیث، بنابراین وقتی النا از خواب بیدار شد، به دلیل وجود خون دیمون در سیستم او، به عنوان یک خون آشام در حال انتقال بود. او بدون اطلاع او به النا سر داد.
(Sire Bond) سایر باند دیمون و النا نامشخص بود
گذار النا به خون آشام سفری سخت بود، زیرا او قادر به نوشیدن خون به روش های مختلف خون آشام ها نبود. استفان سعی کرد به او نحوه شکار و نوشیدن خون حیوانات را بیاموزد، اما این برای او مناسب نبود. حتی وقتی سعی کرد خون انسان را از کیسه ها بنوشد، نتوانست آن را نگه دارد. پیشنهاد دیمون برای نوشیدن از رگ تنها چیزی بود که جواب داد و خون خود دیمون چیز دیگری بود که او میتوانست آن را پایین نگه دارد. دیمون می خواست النا بهترین روش خون آشام را بیاموزد، بنابراین او به او یاد داد که چگونه شکار کند و از قدرت خود استفاده کند تا او بتواند به جای متنفر بودن از جاودانگی او قدردانی کند. این کار آن دو را به هم نزدیک کرد و النا به طور طبیعی از استفان جدا شد و دیمون را به جای او انتخاب کرد. سپس لحظه مورد انتظار فرا رسید: دیمون و النا صمیمی شدند و رابطه ای را آغاز کردند که به شدت منتظر بودند.
"من به خاطر رابطه پدر با دیمون نخوابیدم. من با دیمون خوابیدم چون او را دوست دارم."
با این حال، کارولین خیلی زود متوجه شد که هر کاری که النا انجام می دهد برای راضی کردن دیمون و برآورده کردن خواسته های او بوده است. او نمیتوانست خون حیوانات یا کیسههای خون را نگه دارد زیرا دیمون مخالفت میکرد، اما هر زمان که او چیزی را پیشنهاد میکرد، الینا میتوانست آن را هضم کند. تمام اقدامات خون آشام جدید قبل از اینکه بتواند آنها را انجام دهد از طریق یک حلقه تایید ظریف عبور می کرد و کارولین متوجه شد که پدرش به دیمون وابسته است. این چیزی بین خونآشامها بیسابقه بود -- این اولین باری بود که یک پیوند پدری در این زمینه در کل خاطرات خونآشامها معرفی میشد. این نمایش همچنین نشان داد که پیوندهای پدر و مادری بین پدر و پدری اتفاق افتاده است که از قبل از تغییر شکل عاشق یکدیگر بودهاند، اما خونآشامهایی مانند سیج و فین نیز با پدر و مادر پیوند برقرار نکردهاند. این یکی از دلایلی بود که پیوند پدر و مادر دیمون و النا تا این حد بحث برانگیز در نظر گرفته شد: به نظر می رسید این یک فکر بعدی است که فقط برای به تأخیر انداختن بیشتر رابطه و ادامه روند آهسته حتی بیشتر از آنچه قبلاً انجام شده بود اضافه شد. با این حال، این پیوند نادرست بود و اصلاً فکر نشده بود، که منجر به بحث و جدل در بین هواداران در مورد آن شد.
سایر باند سوالاتی در مورد رابطه دیمون و النا مطرح کرد
یکی از بزرگترین نگرانیها در مورد پیوند پدر و مادری بین دیمون و النا رضایت بود. النا در حالی که پدرش با دیمون ارتباط داشت، با او خوابید، که باعث ایجاد سؤالاتی در مورد اینکه چرا این کار را کرد. بسیاری تصور می کنند که او این کار را برای راضی نگه داشتن دیمون انجام داده است، زیرا او این کار را می خواست. هدف الینا بهعنوان یک خونآشام وابسته به پدر، برآورده کردن خواستهها و خواستههای دیمون بود، و کل شروع دلنا درست پس از تبدیل شدن النا اتفاق افتاد و به این ترتیب، پدر باند شد. دیمون در گذشته با علایق عشقی خود یک رکورد نادرست داشت، بنابراین این حمله دیگری علیه او در همان بخش بود. تفاوت در اینجا این بود که دیمون از پیوند پدر اطلاعی نداشت. او هرگز النا را وادار نکرد که برخلاف میل او کاری برای او انجام دهد، زیرا او از این پیوند فوق طبیعی بی خبر بود. با این حال، زمانی که او در مورد آن مطلع شد، دیمون سعی کرد آن را با النا قطع کند، زیرا حتی او متوجه شد که رابطه آنها می تواند بر اساس یک دروغ ساخته شود.
می دانید چه چیزی واقعی است؟ حسی که تو نسبت به من داشتی شما یک بار به من گفتید که این واقعی ترین چیزی است که در زندگی خود احساس کرده اید.
النا، با این حال، مطمئن بود که پیوند پدر بر احساسات او نسبت به دیمون تأثیری نمیگذارد. او مدت ها بود که او را دوست داشت و با او صمیمی می شد حتی اگر در یک رابطه خانوادگی نبود. هنگامی که ربکا او را ربود و سعی کرد حقیقت را از او بیرون کند، النا آشکارا بود که اعمال او ناشی از عشق است. او در فصل 3 TVD عاشق دیمون شد، و چه دوست داشت چه نه، خودش هم همینطور رفتار می کرد. با این حال، پیوند پدر در طول اجرای خاطرات خون آشام بحث برانگیز باقی ماند. رابطه دیمون و الینا برای چندین فصل به آهستگی تبدیل شده بود، و به هم ریختن لحظات عشق و اعتراف آنها با یک فکر بد از طریق پیچ و تاب داستان، فقط رابطه آنها را ارزان کرد. پس از چنین انتظار طولانی، این زوج باید رابطه رسمی و جدید خود را به روشی طبیعی و بدون این اجبارهای ماوراء طبیعی آغاز می کردند.
انتخاب النا به جای استفان مشکوک بود (با توجه به همه افرادی که دیمون کشته و زخمی کرده بود)، و افزودن این مانع اضافی باعث شد به نظر برسد که دلنا هیچ ماده ای ندارد. در حقیقت، دیمون و النا پایههای دوستی محکمی داشتند که به عشق تبدیل میشد و صمیمیت آنها بدون پیوند پدر اصلاً مهم نبود. با آن، هر کاری که النا در رابطه اش با دیمون انجام داد، مورد بررسی قرار گرفت. چیزی که اوضاع را بدتر کرد این بود که داستان باند پدر به جایی نرسید. دیمون به همین دلیل سعی کرد از النا جدا شود، اما آنها به زودی رابطه خود را ادامه دادند. همچنین مدتی در مورد پیوند پدر صحبت نشد و می توان حدس زد که پس از اینکه النا برای مقابله با از دست دادن جرمی، انسانیت خود را خاموش کرد، شکسته شد. اگر این پیوند به اندازه کافی در داستان ایجاد نمی کرد و عواقب طولانی مدتی نداشت، اضافه کردن آن به The Vampire Diaries بی معنی بود. دیمون و النا شایسته شروع سالم زندگی مشترکشان بودند، اما خیلی زود در چرخه سمی یک پیوند پدری گیر کردند.
نظرات
نظر خود را به اشتراک بگذارید