
همه چیز در مورد سریال گمشده با حکمت مرسوم در مورد آنچه که میتوانست یک نمایش موفق برای تلویزیون شبکه باشد، مخالفت میکرد. از سریالسازی سنگین گرفته تا پنهان کردن جزئیات در چند فریم قبل از اینکه مردم بتوانند نمایشهایی را که تماشا کردهاند «مکث» کنند. اگرچه Lostشامل ژانرها، دوره های زمانی و واقعیت خم شده بود، هنوز هم چیزهایی وجود دارد که تقریباً در هر قسمت اتفاق می افتد. اگرچه واقعاً یک درام رویهای نیست، داستاننویسان هر هفته به چیزهای خاصی تکیه میکردند. محبوبیت درامهای رویهای تلویزیونی شبکه تا چه حد قابل پیشبینی است: یک معما معرفی میشود، نمایش ارائه میشود و قهرمانان راهحل اشتباه را تعقیب میکنند.
شخصیتها در نهایت حقیقت را کشف میکنند، در حالی که مکاشفه اغلب برای یک شخصیت دارای اهمیت شخصی است. در حالی که رویکرد بسیار متفاوتی را در نظر می گیریم، این عناصر همچنین بخشی از چارچوب روایت در Lost هستند. این سریال خصلت ها و سبک خاص خود را داشت. بینندگانی که برنامه را دنبال نمیکردند میتوانستند بهطور تصادفی آن را روشن کنند و همچنان آن را فوراً شناسایی کنند. این فهرست به برخی از آن موتیفها، ترفندها، ترفندها و گنگهای موسیقایی نگاه میکند که در هر قسمت از Lost در شش فصل آن رخ داده است. البته، درست مانند خود سری، آنها بلوک های سازنده عادی داستان سرایی رویه ای نیستند.
10 مایکل جیاکینو با یک نوت ترومبون منحصربهفرد، قسمتهای Lost را به پایان میرساند
جی.جی. آبرامز در این مورد با آهنگساز جنگید و شکست خورد
اغلب، نادیده گرفتهترین بخش فرآیند داستانگویی بصری، موسیقی است، خارج از لحظههای آشکار "سنگ انداختن". جی.جی. مایکل جیاکینو، همکار قدیمی آبرامز در موسیقی، آهنگساز و کارگردان، به اندازه هر بازیگر، نویسنده یا کارگردان به تعریف سریال کمک کرد. با این حال، با شگفتی آبرامز، جیاکینو یک موتیف موسیقایی خلق کرد که احمقانه به نظر می رسید اما نمادین شد. تقریباً در پایان هر اکشن در اپیزود گمشده ، صفحه با ناله یک ترومبون سیاه میشود.
در حالی که چیزی شبیه به گنگ است، بسیار خوب کار می کند. صدا فوراً قابل تشخیص است، و گوش دادن به آن کاملاً خوشایند نیست و بینندگان را با احساس ناآرامی مواجه می کند. این فقط یکی از هزاران روشی است که امتیاز از دست رفته باعث ارتقای سریال شده است. سازندگان اصرار داشتند که از یک ارکستر زنده استفاده کنند و جیاکینو حتی از قطعات فلزی از هواپیمای سر صحنه در پرکاشن استفاده کرد. Lost یک نمایش احساسی است و موسیقی سلاح مخفی آن است.
9 کارگردانان Lost هرگز فرصتی برای نشان دادن هاوایی از دست ندادند
هر اپیزود عکسهای بیموردی از محیط زیبای خود داشت
یکی از دلایلی که Lost (در آن زمان) گرانترین سریال تلویزیونی برای تولید بود، این بود که کل تولید در هاوایی بود. طبیعتاً مناظر باشکوه بهشت استوایی محیطی برای صحنه های جزیره بود. با این حال، مکان های دیگر در جزایر برای مکان های هر هفت قاره دو برابر شد. با این حال، با وجود تمام تلاشهایی که برای اینکه اوآهو شبیه استرالیا، عراق یا لندن شود، هرگز فرصتی را برای نشان دادن شکوه و عظمت جزیرهشان از دست ندادند.
"هاواییها... واقعاً ما و نمایش را در آغوش گرفتند... فکر میکنم چون ما هاوایی را در آغوش گرفتیم. ما افراد محلی زیادی در خدمه داشتیم. میدانید، ما کشیشهای محلی را میآوریم تا مجموعه را برکت دهند." -- جاش هالووی بازیگر دیگر در LOST.
شاید یکی از دلایلی که مردم بلافاصله تصور کردند که هیولا دود در Lost دایناسور است این بود که نمایش از بسیاری از مکانهای مشابه ژوراسیک استفاده میکرد. پارک آنها در مزرعه افسانه ای کوالوآ، سواحل محبوب و دیگر مناطق طبیعی غنی در جزیره فیلمبرداری کردند. شاید چیزی که به فروش مخاطبان در مورد ایده جادویی جزیره کمک کرد این بود که هاوایی خود مکانی است که تقریباً بیش از آن باشکوه است که واقعی باشد.
8 صحنه اولی که سعی می کند بینندگانی(دیگران) را که یک قسمت را رد کرده اند جلب کند
آنها فقط به بازنویسی های «قبلاً از دست رفته» متکی نبودند
از قضا، گمشده یک سریال بینقص و بینقص است. حتی TiVo، اولین سرویس ضبط دیجیتال، کاملاً جدید بود و معمولاً مورد استفاده قرار نمی گرفت. با توجه به ماهیت سریالی داستان سرایی، نمایش از دستگاهی استفاده میکرد که قبلاً در سریالهای پربیننده مانند Dynasty یا Dallas استفاده میشد. لوید براون، مدیر سابق ABC، میگوید «قبلاً در گمشده»، و سپس کلیپهایی از اطلاعات مربوط به روایت و شخصیت. اما این کافی نبود.
اگرچه اغلب به روشهایی بسیار ظریفتر از رویههای جرایم شبکهای انجام میشود، گمشدهباید افراد را به دام بیندازد. به درستی انجام شد، این گزارش به خوبی به مشکل یا ماجراجویی آن قسمت منجر شد. گاهی اوقات، باعث میشود که شخصیتها درباره چیزهایی صحبت کنند که همگی باید از قبل بدانند. حداقل، گمشدهمیتوانست بیشتر اوقات با آن کنار بیاید، زیرا چیزهایی که در جزیره اتفاق میافتد به اندازه کافی باورنکردنی بودند و به طور واقعی حوصله تکرار آن را داشتند.
7 هر Lost قسمت با یک انتظار مرموز و اغلب پیشگویی تمام می شود
حتی فینال سری و «مرد جدید مسئول» همه چیز را باز نگه میدارد
در حالی که معمای جزیره بزرگتر در Lost در سراسر روایت سریال گسترده میشد، هر قسمت معمولاً یک داستان شخصیت کامل را روایت میکرد. برخی از درگیری ها یا مشکلاتی که یک شخصیت فردی تجربه کرده بود، از طریق اتفاقاتی که در جزیره رخ داد و داستان های پس زمینه آنها حل شد. گاهی اوقات اینها با کمی رشد شخصیت ها حل می شد. گاهی اوقات، آنها درس را رد می کردند، در الگوهای قدیمی گیر می کردند. با این حال، هنگامی که داستان هر قسمت تمام می شد، Lostآنچه را که قرار بود پیش بیاید، به شکلی پیشاپیش آزار می داد.
اغلب، پایانهای cliffhanger در Lost بسیار واضح بود، بهویژه وقتی صحبت از اولین نمایشها، قسمتهای پایانی و قسمتهای قبل از تعطیلات نیمهفصل بود. . مواقع دیگر، آنها ظریف تر خواهند بود. یک نمونه اولیه در فصل 1 "Tabula Rasa" است، که قسمت دوم بر روی کیت متمرکز بود و داستانی فرعی درباره پیدا کردن سگ پسرش توسط مایکل. جان لاک در انجام این کار به او کمک می کند. دیدار دوباره کودک و سگها بر سر استایلهای شاداب جو پردی «Wash Away» آشکار میشود. با این حال، آخرین شات با محو شدن موسیقی، نمای نزدیک از لاک است که باعث میشود او ترسناکترین چیز در جزیره به نظر برسد، حتی از جمله هیولا.
6 نوعی جادوی جزیره در هر قسمت Lost ظاهر می شود
چه واقعی باشد چه مخالف، اتفاقات عجیبی شناخته شده بود
بیشتر گفتمان درباره گمشده به پایان سریال مربوط میشود، اما هیولا، زمزمهها و دیگر چیزهای جزیرهای در اصل سوالاتی نبودند که نمایش را پیش بردند. در ابتدا، شخصیت ها جذاب ترین رازها بودند. چرا کیت آستن فراری بود؟ جان لاک چگونه روی ویلچر نشست؟ جک خالکوبی هایش را از کجا آورده است؟ با این حال، حتی قبل از اینکه موقعیت عجیب و غریب به خود بگیرد، نیروهای جزیره بر آنچه برای آنها اتفاق افتاد تأثیر گذاشتند.
جزیره در Lost یک شخصیت نادیده است، اما همیشه مسئول عجیب و غریب موضوعی مرتبط نبوده است. سقوط هواپیمای برادر آقای اکو به جزیره به طرز جادویی غیرممکن است. با این حال،ظهورهای موجود در جزیره، دسیسه های مرد سیاهپوش بود. به طور مشابه، بن لینوس پدر جان لاک را به عنوان دستکاری برای اغراق آمیز بودن ارتباط بن با این قدرت ربود. با این حال، لاک درست متوجه شد که گفت جزیره مردم را در آن آزمایش کرده است.
5 Lost تعداد زیادی نقش معمولی داشت، آنها در نهایت بازیگر پس زمینه شدند
شخصیتهای فردی اغلب در طول اپیزود آن شخصیت مورد بازبینی قرار میگیرند
شاید چشمگیرترین هنر فیلمسازی در Lost زمانی بود که کارگردانان صحنه های گذشته را بازسازی می کردند. مهم نیست که در مورد قسمت بدنام فصل 3 با نیکی و پائولو چه فکری میکنید، نمیتوان انکار کرد که آنها بهطور یکپارچه صحنههای خلبان گمشده را برای فلاشبکهای خود بازسازی کردند. برای ایجاد این ارتباطات از قسمتی به قسمت دیگر، گاهی اوقات سریال های معمولی اساساً نقش یک بازیگر پس زمینه را انجام می دهند. بعداً مخاطبان متوجه خواهند شد که در قسمت آینده چه خبر است، اما هنوز برای تلویزیون شبکه غیرعادی بود.
برای یک سریال تلویزیونی که 20 ساعت یا بیشتر قسمت در هر فصل تولید میکند، این سریال باید به عنوان اولین قسمت در حال تولید باشد. یکی از راههای کمک به متعادل کردن این برنامه در سریالها با گروه بازیگران این است که هر هفته روی شخصیتهای مختلف تمرکز کنید. به خصوص در ابتدا، شخصیتهای برجستهای مانند شانون رادرفورد اثر مگی گریس فقط ظاهر میشدند. در یک قسمت خاص برای یک صحنه، آفتاب گرفتن در ساحل یا خواندن یک مجله. البته، از آنجایی که نمایش همیشه از بازیگران پس زمینه یکسانی استفاده می کرد، حتی آنها برای طرفداران قابل تشخیص بودند.
4 هر قسمت از Lost از دیدگاه شخصیت ها نشان داده می شود
این عنصر در ویرایش Pilot تعریف شد
یکی از اولین ایدههایی که آبرامز و دیمون لیندلوف، یکی از خالقان سریال برای Lost داشتند این بود که سریال را با باز کردن یک چشم باز کنند. به دلیل زمانبندی سرسامآور تولید، تدوینگر مری جو مارکی در حالی که آبرامز و لری فونگ مشغول فیلمبرداری بودند، خلبان را قطع میکرد. این منجر به تصمیم او شد تا خلبان را طوری قطع کند که بینندگان احساس کنند به دیدگاه یک شخصیت خاص وابسته هستند. به استثنای برخی استثناها، مانند اولین نمایش و پایان سریال، هر قسمت از Lost همچنان به تجربه یک شخصیت وابسته بود.
این رویکرد شخصیت محور در اوایل به یک عامل تعیین کننده سریال تبدیل شد. ABC حتی فصل 1 "The Moth" را به عنوان داستان پس زمینه چارلی تبلیغ کرد تا طرفداران ارباب حلقه ها را جذب کند. این رویکرد در کنار انسانی کردن درام اخلاقی و فلسفی سریال، بر رمز و راز سریال بیشتر میافزاید. دیدن اتفاقات مشابه با تفاوتهای جزئی باعث ایجاد حس غیرواقعی میشود، اگرچه وقتی بینندگان فکر میکنند که این فقط یک تولید بیدقت است، بخشی از آن ضربه را از دست میدهد.
3 داستانهای غیرلاینر از دست رفته با فلاش بک، فلش فوروارد یا فلش به پهلو
بخشی از هر قسمت در خارج از جزیره اتفاق می افتد
یکی از راه هایی که Lost داستان پردازان رویکرد اول شخصیت خود را حفظ کردند، استفاده از داستان های خارج از جزیره بود. به همان اندازه که درگیری کیهانی گمشدگان گرفتار شده بودند جالب بود، این درگیری ها و شکوه طبیعی هاوایی کافی نبود. لازم بود داستانی در دنیای واقعی در حال وقوع باشد. به جای اینکه برخی از شخصیتهای خارج از جزیره در جستجوی هواپیما باشند (و مخاطبان بدانند که هرگز آنها را پیدا نمیکنند)، گمشده رویکرد متفاوتی در پیش گرفت. داستان سرایی غیر خطی را معرفی کردند. در سه فصل اول، آنها از فلاش بک برای روشن کردن داستان شخصیت هایی مانند کیت آستن، جان لاک، سان و جین و دیگران استفاده کردند.
از پایان فصل سوم به بعد، سریال از فلش فورواردها استفاده میکرد، که نشان میداد چه اتفاقی برای Oceanic Six در سه سال دوریشان از جزیره افتاد، حتی در فصل 5. در حالی که از نظر فنی وقایع گذشته، خود شخصیتها در دهه 1970 بودند. فصل آخر از چیزی استفاده میکرد که «فلش بهطرف» میگفتند تا یک داستان واقعی موازی را روایت کند. از قضا فقط در داستانی بود که هواپیما سقوط نکرد که آنها تمام مدت مرده بودند.
2 یک تضاد عمیق اخلاقی و عاطفی شخصی که به موضوعات بزرگتر Lost گره خورده است
هدف هر اپیزود این بود که هر قسمت از داستانش به تنهایی معنایی داشته باشد
در حالی که تضاد سنگ اصلی هر داستان است، داستانهای واقعاً بزرگ این کشمکش را برای شخصیتها احساسی و از نظر شخصی معنادار میکنند. روشی که Lost توانست این کار را انجام دهد در حالی که داستان اسطورهای بزرگتر خود را نیز بیان میکرد، دلیل آن است که طرفداران آن را دوست داشتند. به همان اندازه که آنها به سرگذشت کیت آستن علاقه مند بودند، کاری که او انجام داد به اندازه دلیل آن مهم نبود. مبارزه غارگان برای زندگی و مرگ در جزیره همیشه، به نحوی، عمیقاً با بخش مهمی از زندگی شخصیتها در خارج از جزیره مرتبط بود.
در حالی که درگیری جزیره در تجربیات شخصیتها در هر قسمت گمشده منعکس میشد، قویترین آنها شامل شکست بود. معمولاً قبل از مرگ تکان دهنده شخصیت، فلاش بک های آنها نشان می داد که در غلبه بر مبارزه شخصی خود شکست خورده اند. این عنصر مخفی سریال بود، زیرا بینندگان در طول داستان خارج از جزیره منتظر بازگشت به "چیزهای خوب" نبودند. نویسندگان گمشده به قدری موثر بودند که یکی از طرفداران سریال را حتی به ترتیب زمانی ویرایش کرد و نمایش همچنان به همین شکل کار می کند.
1 هر قسمت Lost توسط انتخاب شخصیت های خسته کننده هدایت می شود
طرفداران می خواستند که همه آنها با هم کنار بیایند، اما درام این کار را نکرد
بخشی از طرفدار Lost پذیرش ناامیدی همراه با آن است. باز هم، ساخت یک برنامه تلویزیونی سخت است و گاهی اوقات این ناامیدی ناشی از شکست های پشت صحنه است. با وجود گروه بازیگران مختلف و پیام اخلاقی مثبت، اتاق نویسندگان گمشده یک محیط کاری سمی بود. این بدون شک به داستانهای رضایتبخش، بهویژه برای زنان یا بازیگران رنگین پوست کمک کرد.
"[کیت] واقعاً در مورد جک و سایر بود، و او در این مثلث عشقی بسیار متزلزل بین آنها جهش کرد، جایی که فکر نمیکنم برای او ظاهر خوبی باشد." -- Evangeline Lily در Getting Lost.
با این حال،
گمشده سریالی بود که قرار بود عمداً بینندگان را ناامید کند، زیرا به ایجاد تنش و درام کمک میکند. اگر جک شفارد و جان لاک فقط با هم کار می کردند و به یکدیگر اعتماد می کردند، رویدادهای جزیره بسیار متفاوت بود. همچنین بسیار کمتر فریبنده بود. در بهترین حالت نمایش، شخصیتهای Lost انتخابهای خستهکنندهای انجام میدهند، اما آنهایی که به نظر واقعی میآیند و حتی قهرمانان را نیز نشان میدهند، فقط انسانهای معیوب هستند.
سریال کامل Lost برای داشتن روی DVD، Blu-ray، دیجیتال و پخش جریانی در Netflix، Disney+ و Hulu در دسترس است.
نظرات
نظر خود را به اشتراک بگذارید