امتیاز شما 0
0
نقد (بازی)

در Kingdom Come 2 آدم خوبی بودن مثل بازی کردن در حالت سخته

ایرانیکارت 1234

اگر ساعات ابتدایی Kingdom Come: Deliverance 2 چیزی به من آموخته باشد، این است که زندگی در قرون وسطی زمانی که حتی لباسی برای پوشیدن ندارید، سخت است. بازی نقش‌آفرینی Warhorse شما را در حالی که برهنه و بدون حتی یک قروش پول هستید، به دنیای بیرون می‌فرستد و اساساً می‌گوید: «خودت از اینجا به بعد سر و تهش را هم بیاور». طبق ترجیح دیرینه من در بازی‌های نقش‌آفرینی، همیشه انتخاب می‌کنم که مسیر نیکوکاری و اصولی را به جای شرارت یا فساد اخلاقی طی کنم، اما همانطور که به زودی متوجه می‌شوم، انجام این کار در بوهمیا کار ساده‌ای نیست. درست از لحظه خروج از انبار مهمات، تقریباً هر ماموریت‌دهنده‌ای که با او روبرو می‌شوم، از من می‌خواهد که دست به نوعی شیطنت بزنم. اگر دزدیدن یک عود نباشد، پاشیدن رنگ به یک گاو نر جایزه است، یا از من خواسته می‌شود که تیرک ماه مه محبوب روستای دیگری را فقط برای اذیت کردن آنها بردارم. ممکن است من یک فقیر نیازمند مقداری غذا و زره باشم، اما نمی‌خواهم دوباره به انبار مهمات برگردم... یا بدتر. وسوسه ارتکاب جرم فراوان است، اما من به حفظ سنت بازی‌های نقش‌آفرینی خود متعهد هستم. بنابراین، من در همان اوایل با خودم عهد بستم: من صادقانه زندگی خواهم کرد و تا جایی که می‌توانم برای مردم کار درست انجام خواهم داد. اکنون 13 ساعت از بازی گذشته و مطمئناً آسان‌ترین مسیر برای پیمودن نیست - در واقع، گاهی اوقات احساس می‌کنم که همه کارها را به سخت‌ترین شکل ممکن انجام می‌دهم - اما بهتر است باور کنید که پاداش‌دهنده است. من اجازه نخواهم داد هیچ جرمی نام نیک من را لکه‌دار کند. هنری پسر خوبی خواهد بود، قروش به جهنم.

Honorable Henry

Image

شروع ماجراجویی‌های من بسیار کند آغاز می‌شود. پس از پرس و جو در مورد هر کار شرافتمندانه‌ای، زمان زیادی را صرف قدم زدن در جاده‌های خاکی به دنبال فرصت‌های جدید کردم. من که با لباس‌هایی که تفاوت چندانی با کهنه‌پاره‌ها ندارند، پوشیده شده‌ام، بهترین برداشت را ایجاد نمی‌کنم، اما با این وجود، حتی به هر نگهبانی که به من مشکوک می‌شود، مودبانه پاسخ می‌دهم. تصمیم گرفتم نه تنها اجازه دهم اعمالم از طبیعت نیکوکارانه من صحبت کنند، بلکه سعی می‌کنم به هر کسی که می‌خواهد گپ بزند با یک سلام دوستانه خوشامد بگویم. در یک مورد، حتی سعی می‌کنم از بازوهای قوی کسی تعریف کنم، که به سرعت نتیجه معکوس می‌دهد. آن مرد متقاعد شده است که من او را دست انداخته‌ام و قبل از اینکه بفهمم، تهدید می‌کند که کتک‌کاری راه می‌اندازد. من به سرعت با امتناع از درگیری فیزیکی، وضعیت را آرام می‌کنم، اما مطمئناً درسی است در مورد اینکه اگر پاسخ‌های خود را عاقلانه انتخاب نکنید، چقدر سریع اوضاع می‌تواند تغییر کند.

به محض اینکه به روستای مجاور می‌رسم، دو نفر از من درخواست کمک می‌کنند، و یک پسر خوب چه کاری باید انجام دهد جز اینکه به حرف‌های آنها گوش دهد؟ به محض اینکه متوجه می‌شوم که این دو نفر می‌خواهند من یک عود برایشان کش بروم، می‌دانم که از همان ابتدا در جمع خوبی نیستم، اما همیشه مایلم به حرف تقریباً هر کسی گوش دهم. به هر حال، یکی از لذت‌های بزرگ Kingdom Come: Deliverance 2 این واقعیت است که اغلب رویکردهای مختلفی وجود دارد که می‌توانید در هر ماموریت معینی اتخاذ کنید. فقط به این دلیل که از شما خواسته می‌شود در سطح ظاهری کار بدی انجام دهید، به این معنی نیست که نمی‌توانید راه حل دیگری پیدا کنید.

آغازهای جدید
Image

من نگران شروع Kingdom Come: Deliverance 2 بدون بازی کردن اولین بازی نقش‌آفرینی بودم، اما ساعت ابتدایی ثابت کرد که نیازی به این کار نداشتم

بنابراین، علی‌رغم آیین‌نامه شخصی افتخار، تصمیم می‌گیرم با اکراه موافقت کنم، با این باور که شاید راهی وجود داشته باشد که بتوانم صاحب ساز را متقاعد کنم که منصفانه از آن جدا شود. در حال حاضر، من هنوز راه حل خوبی برای این ماموریت خاص پیدا نکرده‌ام، بنابراین اگر لازم باشد برای همیشه در گزارش من باقی خواهد ماند. من قطعاً نمی‌خواهم خطر دزدیدن آن را به جان بخرم و اصول خود را برای مقداری قروش به خطر بیندازم - فقط باید در مورد شیطنت‌های اندی براون، سردبیر من بخوانید تا ببینید چقدر می‌تواند بد پیش برود. از آنجایی که بسیاری از ماموریت‌های اولیه وظایف اخلاقی مشکوکی را به شما می‌دهند - دزدی تیرک ماه مه یا آلوده کردن رنگ گاو نر ذکر شده در بالا را ببینید - من زمان زیادی را صرف کندن گیاهان مختلف و تمرین هنر کیمیاگری برای فروش جوشانده‌ها برای غذا می‌کنم. هنگامی که بالاخره راه خود را به آهنگر باز می‌کنم، تا جایی که ممکن است نعل اسب درست می‌کنم تا بفروشم، و تبر به سلاح اصلی من در برابر گرگ‌ها و راهزنان تبدیل می‌شود. من هنوز از هیچ قفل‌شکنی استفاده نکرده‌ام، و نه از کسی دزدی کرده‌ام یا غنیمت دزدیده‌ام. هر چیزی که در 10 ساعت اول در اختیار دارم صرفاً از طریق مقداری اکتشاف خوب در مزارع، یا از طریق قروش‌هایی که صادقانه به دست آورده‌ام، به دست آمده است.

Good groschen

Image

تنها باری که من کمی قوانین را زیر پا گذاشتم، موقعیتی بود که از من می‌خواست وارد خانه کسی شوم. بله، در ظاهر این شبیه یک جرم بسیار بد به نظر می‌رسد، اما به نام یک هدف بسیار خوب بود. ببینید، خانم پیر مهربان بوژنا از من درخواست کمک کرد، و از آنجایی که او پوست من را نجات داد، ناگفته نماند هانس، البته من تمام تلاشم را برای پیدا کردن دختر گمشده‌اش انجام خواهم داد. خانه‌ای که مورد نظر است، اتفاقاً متعلق به یک فرد گمشده مرتبط با پرونده است، و تنها کاری که من انجام دادم این بود که از یک پنجره جانبی به داخل رفتم - بدون نیاز به قفل‌شکنی - و به دنبال سرنخ گشتم. مطمئناً، وسوسه‌انگیز بود که مقداری چیز در جعبه‌ها بردارم، اما من بدون هیچ کالای دزدی جیب‌هایم را ترک کردم.

بسیاری از مراحل اولیه بازی واقعاً شما را به انجام کارهای کمتر معتبر به نام بقا سوق می‌دهند. گاهی اوقات می‌توانید آن را توجیه کنید، مطمئناً، اما کاملاً خوب بودن در قرون وسطی آسان نیست. هیچ چیز بیشتر از زمانی که در یکی از خطوط داستانی اصلی اختیاری با یک آسیابان روبرو می‌شوم، گویای این موضوع نیست. پس از اینکه او وظایفی را به من محول می‌کند که فکر می‌کنم کار شرافتمندانه‌ای است، معلوم می‌شود که او در حال آماده شدن برای انجام یک نقطه دزدی است و می‌خواهد من را در آن دخیل کند. وقتی او را صدا می‌زنم و او را رد می‌کنم، و اعلام می‌کنم که می‌خواهم صادقانه زندگی کنم، پاسخ او همه چیز را می‌گوید: "زندگی صادقانه، ها؟ شما دارید به جیب خودتان ضرر می‌زنید، پسر".

شاید من در اوایل به جیب‌هایم ضرر می‌زنم، و شاید مدتی طول بکشد تا پس از طلسمم در انبار مهمات، آنها را با قروش پر کنم. اما بعد از گذشت بیش از 10 ساعت، من زره محکمی دارم، مزایای مفید زیادی برای تقویت جذابیتم دارم، و آنقدر ثروتمند هستم که بتوانم به راحتی زندگی کنم. بنابراین، من دلیلی هستم بر اینکه قطعاً می‌توان بدون انجام جرم و جنایت زندگی کرد - حتی اگر مجبور باشید به طور کلی از ماموریت‌های خاصی اجتناب کنید. بهتر از آن، من شهرت خوبی دارم. هر جا می‌روم، مردم از دیدن من خوشحال می‌شوند، و وقتی اظهاراتی مانند "شما ارباب مهربانی دارید" را می‌شنوم، وقتی با سگ وفادارم Mutt از دهکده‌ای عبور می‌کنم، حتی یک ثانیه از مسیری که انتخاب کرده‌ام پشیمان نمی‌شوم. چه کسی می‌داند که آیا وسوسه یا احتمالاً حتی ضرورت در آینده مرا به بیراهه خواهد کشاند، اما من تمام تلاشم را خواهم کرد تا به نیازمندان کمک کنم و پول را صادقانه به دست آورم.

ایرانیکارت 1234

مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده اند

تازه های نقد (بازی)

محتوای خود را پیدا کنید

نظرات

نظر خود را به اشتراک بگذارید

امتیاز شما 0