
با لغو رسمی Vikings: Valhalla توسط نتفلیکس، طرفداران ممکن است بخواهند سری اول Vikings را مرور کنند و قویترین شخصیتها را به خاطر بیاورند. وقتی صحبت از قدرت به میان میآید، میتوان به راحتی شخصیتهای درام تاریخی وایکینگها را بر اساس توانایی فیزیکی آنها در نبرد یا ارتشهایی که رهبری میکنند، ارزیابی کرد. با این حال، همانطور که وایکینگها به مخاطبان نشان دادهاند، برای قوی بودن بیش از ماهیچه و تاج نیاز است.
در طول وایکینگها، صف طولانی از شخصیتهای باورنکردنی فریب، زیرکی، و استقامت باورنکردنی را در چالشها و آسیبهای فراوان دنیای قرون وسطی نشان دادهاند. بقای این موانع، مبارزه با آنها، یا پذیرفتن آنها با افتخار، قدرت روانی زیادی را نیز نشان می دهد. پس چه کسی برای زنده ماندن و پیشرفت در این دوره پرتلاطم بهترین بوده است؟
این مقاله در 11 دسامبر 2024 توسط کریستوفر رالی به روز شد: اکنون که Vikings Vahalla به پایان رسیده است، طرفداران ممکن است میخواهید به وایکینگها اصلی برگردید و شخصیتهای قویای را که داستانهایشان در شش فصل نمایش پخش شد را به یاد بیاورید. پنج شخصیت قوی دیگر به لیست اضافه شده است و این مقاله برای مطابقت با استانداردهای انتشار فعلی CBR به روز شده است.
15 ملکه کوئنتریث تخت مرسیا را بدست آورد
شخصیت قوی او او را جلو انداخت
ملکه کوئنتریث نشان می دهد که در تلاش برای تاج و تخت مریکا چقدر جاه طلب بوده است. او از طریق حیله گری و اغواگری موفق می شود پادشاه اکبرت را به عنوان متحد خود به دست آورد. او ترتیبی می دهد که راگنار ارتش برادر و عمویش را بیرون کند. او پیشینه هولناک خود را در مورد نحوه رفتار عمویش با او فاش می کند، که عنصر قوی تراژدی را برای شخصیت او به ارمغان می آورد. نه اینکه کوئنتریث اعتراف کند که یک شخصیت تراژیک است. او برای این کار بسیار بی رحم است، به همین دلیل است که او این لیست را در رتبه 15 باز می کند.
او از راگنار صاحب فرزندی میشود، اما سپس تهدید میکند که اتحاد خود را با اکبرت قطع خواهد کرد. Aethelwulf او را از چنین مسیری می ترساند و بعداً تبدیل به یکی از شخصیت های متعدد سریال می شود که تخت او را به اشتراک می گذارد. او توسط Aethelwulf باردار می شود اما اساساً پس از اینکه تاج و تختش از او گرفته می شود زندانی اکبرت می شود. پس از یک تلاش ناموفق برای فرار، او ثابت می کند که اهل بیرون رفتن بی سر و صدا نیست و قبل از اینکه جودیت از پشت به او خنجر بزند، سعی می کند اکبرت را بکشد.
14 Hvitserk یک جنگجوی بی رحم است
اما او فاقد حیله گری دیگران است
Hvitserk دومین پسر راگنار و Auslang است، در حالی که او مطمئناً روحیه جنگجو را در نبرد دارد، او نتوانست حیله گری و اعتقاد خود را به ارث ببرد. در نتیجه، Hvitserk توسط بادهای غالب تصمیم گیری می شود که در آن زمان بهترین تصمیم را بگیرد. او قسمت اعظم سریال را به عنوان یک روح شکنجه شده می گذراند که به آرامی عقل خود را با مصرف الکل و قارچ از دست می دهد.
اما قبل از اینکه این اتفاق بیفتد، Hvitserk خود و جنگجوی بی رحم را ثابت می کند. او به همراه برادرانش به اسپانیا سفر می کند و هر کسی را که سر راهش باشد سلاخی می کند و گنج های زیادی به دست می آورد. او همچنین در ارتش بزرگ بتها شرکت می کند و خود را یک جنگجوی بسیار توانا نشان می دهد. اما عدم اعتقادات شخصی او به ویژه با ایوار دیده می شود. او با برادرش درگیر می شود و ظاهراً از روی هوس به او می پیوندد.
13 اسقف ههموند یک جنگجوی ویرانگر مسیحی است
او در میدان نبرد بی رحم است.
اسقف ههموند به دعوت خود به عنوان یک اسقف مسیحی اختصاص دارد. او همچنین به ریشه کن کردن وایکینگ های بت پرست اختصاص دارد که او را در میدان جنگ بی رحم می کند. در حالی که فراخوانی او ممکن است برای بیننده مدرن مانند دو فراخوان جداگانه به نظر برسد، او بدون شک آنها را یکی می دانست. و بنابراین او تکنیک شمشیر و سپر بی عیب و نقص است.
اسقف موافقت می کند که به Aethelwulf در مبارزه با وایکینگ ها کمک کند و به مخالفان خود بی رحم می شود. اما این سرمایه گذاری در نهایت برای ساکسون ها ضعیف پیش می رود. بینندگان احتمالاً خود را آماده می کردند تا اسقف را ببینند که توسط ایوار سنگدل به شیوه ای وحشتناک کشته شده است. اینطور نیست. ایوار چنان تحت تاثیر اسقف ههموند قرار می گیرد که از جان خود می گذرد و با او معامله می کند. برو شکل.
12 هارالد فاینهیر بزرگترین جاه طلبی ها را دارد
او می خواهد پادشاه نروژ شود
در وایکینگ ها، شخصیت های زیادی وجود دارند که بسیار جاه طلب هستند. کوئنتریث تاج و تخت مرسیا را می خواهد، اکبرت می خواهد تاج و تخت خود را برای آلفرد ایمن نگه دارد و راگنار همه چیز را با تمایل به حرکت به سمت غرب به جای شرق آغاز می کند. حتی در میان همه این افراد جاه طلب، هارالد به عنوان یک شخصیت جاه طلب برای تسخیر و پادشاهی نروژ برجسته است.
او با پشتکار در یک آزمایش طولانی و دشوار، در نهایت پادشاه نروژ می شود و به رویای خود می رسد و کشور را متحد می کند. او همچنین پس از مرگ بیورن تاج و تخت بیورن را در Kattegat می گیرد و در ابتدا دو همسرش را نیز می گیرد (اگرچه گانهیلد در عروسی خودکشی می کند). به اصرار ایوار، هارالد به وسکس علیه شاه آلفر (شخصیتی که در دو نمایش وایکینگ ها ظاهر می شود) و ارتشش حمله می کند، اما در نبرد می میرد.
11 جارل بورگ دشمن راگنار بود
او همچنین عقاب خونی را تحمل کرد
جارل بورگ از فصل اول دشمن سرسخت راگنار بود. بورگ با پادشاه هوریک بر سر یک قطعه زمین درگیر است. هوریک از راگنار برای مذاکره با بورگ. بورگ از واگذاری زمین امتناع می ورزد، اما راگنار را دعوت می کند تا درخت خاصی را ببیند که بسیاری ادعا می کنند درخت زندگی در اساطیر نورس، Yggdrasil است.
در زمان دوری، بورگ شروع به ترغیب برادر راگنار، رولو میکند تا به او خیانت کند. بورگ با شکار ناامنی های خود، رولو را به عنوان متحد به دست می آورد. اتحاد ثابت می کند که کار نمی کند و بورگ تصمیم می گیرد برای بدست آوردن آن به Kattegat حمله کند، اما این نیز کار نمی کند. بورگ اسیر می شود و مجبور می شود عقاب خونی را تحمل کند، یک حکم مرگ وحشتناک و پر پیچ و خم. بورگ بدون گریه آن را تحمل می کند و تنها برای آن صحنه، طرفداران او را یکی از سرسخت ترین وایکینگ ها می دانند.
10 آسترید وحشت های بزرگی را تحمل کرد تا وفادار بماند
او در نهایت یک مرگ غم انگیز دارد
آسترید برای تبدیل شدن به معشوق دوشیزه سپر لاگرتا، باید احساسات و چالشهایی را که شریک عشقش باید تحمل کند، تحمل میکرد، چه رسد به این که بدون توجه به شرایط، به شدت وفادار بماند. این عشق و وفاداری شدید زمانی که آسترید توسط هارالد اسیر می شود و همسر و ملکه او می شود با بیل نشان داده می شود. با وجود شرایط اجباری اش، آسترید شرایط خود را دوباره تنظیم می کند تا در دوران ازدواجش ایمن بماند و هارالد را راضی نگه دارد. با این حال، هنگامی که طرح های حمله به Kattegat مشخص می شود، آسترید یک قربانی باورنکردنی انجام می دهد.
آسترید یک حمله هولناک توسط خدمه نهنگها را تحمل میکند که امیدوار بود پیام مخفی او را در مورد حمله به لاگرتا برسانند. نهنگها پیام را به همراه میفرستند، اما آسترید اکنون باردار است و مطمئن نیست که کودک متعلق به هارالد است یا از خدمه. هنگامی که آنها در نهایت در نبرد با هم متحد می شوند، آسترید از لاگرتا می خواهد که به زندگی خود پایان دهد تا از رنجی که فداکاری او ایجاد کرده رهایی یابد. این مرگ دلخراش و داستان غم انگیز وفاداری شدید به آسترید جایگاه دهم شایسته را در میان برخی از شخصیت های قوی تر این لیست می دهد.
9 تخصص و زیرکی فلوکی او را زنده و تاثیرگذار نگه داشت
او ادعا کرد که مجرای خدایان است
بدون لول و دمدمی، فلوکی مورد علاقه طرفداران است به عنوان توپ شل که یک قایق ساز متخصص و مجرای خودخوانده خدایان است. فلوکی که بهخاطر مهارتهای حرفهایاش محبوب است، همچنان مورد احترام و لطف راگنار، لاگرتا و فرزندانشان قرار میگیرد و او را در طول آزمایشها و مصیبتهای خانواده لوثبروک محافظت و زنده نگه میدارد.
فلوکی علیرغم رفتارها و اعمال دارای بار عاطفی، که منجر به لحظات ضعف بزرگ در سرتاسروایکینگها شده است، فلوکی به اندازه کافی قوی است که بتواند به وعدهها و پیگیریهایش عمل کند. اگرچه این ویژگی بزرگترین تقصیر اوست، اما به محض اینکه متوجه شد چه تأثیری بر خود و کسانی که او مسئول آن هستند، میخواهد تاوان بدگمانیهایش را جبران کند.
8 اوبه یکی از پایهدارترین فرزندان راگنار است
او با حفظ آرامش، سیاست خانواده را کنار میزند
اوبی که بین میراث پدرش و همه برادرانش، چه بزرگتر و چه کوچکتر از او، گیر کرده است، چهره ای مهیب است که در طوفان سیاست خانواده اش آرامش خود را حفظ می کند. این در نهایت نتیجه می دهد زیرا او یک رهبر ثابت قدم و کاشف موفق باقی می ماند. در میان فرزندان راگنار، به نظر میرسد که اوبه فعالترین و باهوشترین ویژگیهای پدرش را حفظ کرده است. اوبه باید با دقت در مبارزه دائمی برای قدرت بین ایوار و لاگرتا تا شکست نهایی ایوار پیش می رفت.
هنگامی که خانواده دوباره تحت فرمان پادشاه شدن بیورن متحد شدند، اوبه مجبور شد حکمرانی موقت کاتگات را بپذیرد و امیدهای خود را برای سفر به ایسلند برای مدتی قربانی کند. در طول این مدت، او پیش از آنکه در نهایت به ایسلند و در نهایت، آمریکای شمالی سفر کند، برای خانوادهاش در موقعیت خود قدم گذاشت. ترکیبی از حیله گری، وفاداری و شفقت او، اوبه را به شخصیتی مقاوم و قوی در میان پسران راگنار تبدیل کرد.
7 تحصیلات و سازگاری آتلستان او را ضروری ساخت
او به عنوان یک راهب فرهنگ وایکینگ را پذیرفت
آتلستان که از لیندیسفارن تاریخی اسیر شده و توسط مردم شمالی به بردگی گرفته شده بود، به خود وفادار ماند، اما آنقدر سازگار بود که با اسیرکنندگانش یکی شود. خرد و گشودگی آتلستان برای یافتن راهی برای پر کردن شکاف بین ادیان و فرهنگها، او را برای راگنار و پادشاه اکبرت در میان مبارزاتشان ضروری کرد.
او در سالهای اولیه زندگی رهبانی را به طور کامل پذیرفت و اشتیاق او به دانش او را چند زبانه کرد، که او را به یک سرمایه بزرگ در گفتگوهای دیپلماتیک بین شمالی ها و انگلیسی ها تبدیل کرد. آتلستان که زمانی مسیحی بود، در نهایت باورهای خود را به بت پرستی تغییر داد، اکنون که وفاداری او با راگنار بود. آتلستان به دلیل تحصیلات و نفوذش به عنوان مجرای دیپلماسی بارها و بارها از مرگ و اعدام اجتناب می کند، اما در نهایت به دلیل بی اعتمادی فلوکی کشته می شود.
6 دنیاطلبی پادشاه اکبرت به میراث او اجازه داد تا بازتاب پیدا کند
او همچنین در آب های متلاطم سیاسی پیمایش کرد
یک مرد واقعی رنسانس در زمان خود، با این حال هنوز با ریاکاری تشنه قدرت خود درگیر است، شخصیت جذاب و مرموز شاه اکبرت میراثی از حرکات سیاسی هوشمندانه و قدرتمند ایجاد کرد که مسیر تاریخ خانواده او را تغییر داد. پادشاه اکبرت به جای ترس از مردم شمالی، شیفته این بود و آنها را به عنوان یک دارایی بالقوه در برابر دشمنان خود در انگلستان می دید.
پادشاه اکبرت که مایل است ذهنی باز در مورد فرهنگ خود داشته باشد، به خصوص از آنجایی که شیفتگی و ذهن راگنار با فریب او مطابقت دارد، هرگز "دشمنان طبیعی" خود را نادیده نمی گیرد یا دست کم نمی گیرد، به این امید که طرحی بزرگتر برای اتحاد ایجاد کند که ممکن است شمالگان را درگیر کند. آینده اگرچه او هرگز زنده ماند تا آن را ببیند، فرزندان شاه اکبرت و خرد قوی او به نوه هایش، به ویژه پادشاه جوان آلفرد منتقل می شود.
5 لاگرتا قوی و وفادار نیرویی بود که باید با آن حساب کرد
او یک دوشیزه سپر بود که نباید با آن آشفتگی کرد
ساخته شده مانند والکری و پر از آتش، لاگرتا دوشیزه سپری است که نباید با آن دست و پنجه نرم کرد. همسر راگنار و مادر بیورن و گیدا، لاگرتا جنگ، مرگ دخترش و بیگانگی راگنار را تحمل کرده است. این جدایی به لاگرتا اجازه داد تا از سایه بزرگ میراث راگنار دور شود تا یکی از خود را بسازد.
لاگرتا در نهایت به تنهایی ملکه کاتگات می شود و باید با پسران رقیب راگنار از همسر دومش، آسلاگ، مبارزه کند. لاگرتا با وجود نفرت از او به خاطر کشتن مادرشان، تمام تلاشش را میکند تا وقتی نوبت به یافتن دشمنان مشترک و مبارزه با آنها میشود، با آنها ملاقات کند. وفاداری و عشق شدید او به پسرش بیورن به او انگیزه می دهد تا میراث رویای راگنار را با حمایت از سرمایه گذاری های بیورن در هر زمان که بتواند حفظ کند.
4 ایوار گذشته از ناتوانی خود با فتح خونین مبارزه کرد
او همانقدر سخت بود که وایکینگ ها می آیند
داستان ایوار در وایکینگها وحشیانه و بدون مانع از یک قطبنمای اخلاقی، داستانی شرارتآمیز است، اما بهطور عجیبی الهامبخش است. ایوار که توسط برادرانش به عنوان گوسفند سیاه خانواده دیده می شود، با مبارزات خود با تحرک خود با تحقیر و نوآوری فوق العاده سرکش روبرو می شود. فلوکی برای او یک ارابه جنگی میسازد تا بتواند رویای خود را برای جنگیدن در کنار برادرانش زندگی کند و شهوتی غیرقابل توقف برای یک زندگی فتحآمیز ایجاد کند. ایوار علیرغم رفتار کودکانه و طغیان های خشونت آمیز خود، از زیرکی خود استفاده می کند تا به یک تاکتیک دان چیره دست تبدیل شود تا هم با دیگر شمالگان و هم با انگلیسی ها مبارزه کند.
اگرچه برادرانش اغلب با آرزوهای او موافق نیستند، او خود را با سابقه موفقیت ثابت کرده است. در مقابل شانس، نبردها با استراتژی های نوآورانه و بازی های ذهنی او پیروز شده اند. بزرگترین نقطه ضعف او زمانی رخ می دهد که بیش از حد روی فتح سرمایه گذاری می کند نه قصد اصلی پدرش برای سکونت، گسترش موفقیت خود و منجر به شکست نهایی او.
3 راگنار الهام بخش کاتالیزوری بود که وایکینگ ها به آن نیاز داشتند
او به اعتقادات خود وفادار ماند
یکی از کاملترین شخصیتهای مجموعه وایکینگها همچنین شخصیتی است که پیشروی جاهطلبی اجتنابناپذیر همه مردم و خانوادهاش در حال پیشرفت در تاریخ نمایش است. تجلی رگنار از بینش و درک محدودیتهایش، بزرگترین نقطه قوت راگنار بود که به دنبال شهوت سرگردانی برای کشف و تسخیر، یافتن و اقامت در سرزمین جدیدی فراتر از خانه بود. او در شناخت نقاط ضعف خود، از قدرت دوستان نزدیک و دشمنان سابق خود برای یادگیری و عاقل تر و باهوش تر استفاده کرد. یکی از نمونه های آن زمانی است که او از انگلیس بازگشت و به او گفتند که فقط می تواند یک گنج را که غارت کرده نگه دارد. راگنار به جای طلا یا نقره، آتلستان را انتخاب کرد.
از آن یک تصمیم، او درباره سرزمین، مذهب و فرهنگ آموخت، اما به آرامی دوستی وفادار پیدا کرد. بزرگترین نقطه ضعف او بعداً در زندگی زمانی رخ داد که خانواده اش به طور تصاعدی رشد کردند و میراث فتح او بر او و دیگر مردم شمالی برتری یافت. این موفقیت هدف عظیمی را بر سر راگنار و خانواده قرار داد که در نهایت منجر به دستگیری و مرگ او شد. همانطور که گفته شد، نفوذ، جاهطلبی و نیرنگی که در راگنار زندگی میکرد، حماسهای حماسی ایجاد کرد که پیروانش از آن برخاستند.
2 قدرت بدنی و وفاداری بیورن او را به یک جانشین سرسخت تبدیل کرد
او میراث خانواده اش را به ارث برد
در ظاهر، بیورن به یک جنگجوی قوی و متخصص تبدیل شد و در سنین جوانی نام آیرونساید را برای او به ارمغان آورد. با این حال، استوار، سرسخت و وفادار اولیه او در میان جنگها و سیاستهای مردم شمالی، او را به فردی قوی تبدیل میکرد که بتواند زحمات مبارزات پدرش را تحمل کند. اگرچه او باهوش ترین فرزندان راگنار نیست، اما بیورن با کاوش و حفظ اتحاد و استحکام خانواده هیجان زده می شود. با وجود تمام درگیریهای داخلی، بیورن تمام تلاش خود را میکند تا آنها را کنار هم نگه دارد و از میراث جنگجوی آیرونساید خود استفاده میکند تا مردم شمالی را بارها و بارها در کنار خود جمع کند.
قدرت او همچنین ناشی از وفاداری کامل او به مادر محبوبش لاگرتا است که از صمیم قلب از او حمایت میکند، حتی زمانی که جاهطلبیهایش گاهی در نظر او احمقانه به نظر میرسد. اعتماد او به او باعث موفقیت او می شود و توانایی او در گوش دادن به دیگران در طول نکات کلیدی، علیرغم غرورش، او را به اندازه پدرش قدرتمند می کند. بیورن اگرچه سرسخت بود، اما حتی به تاکتیک های ایوار در برابر اتلولف گوش داد و پیروی کرد که منجر به پیروزی قاطع در برابر انگلیسی ها شد. رهبری عالی شامل الهام بخشیدن به دیگران، اما همچنین فروتنی و التماس از تخصص کسانی است که به خوبی خوانده اند در مسائل سخت تر. توانایی بیورن در انجام این کار به او اجازه داد تا از دریای مدیترانه جان سالم به در ببرد و در نبردهای زیادی پیروز شود.
1 جابجایی رولو از شمالگان او را بالغ کرد
او به یک لرد قدرتمند فرانک تبدیل شد
ممکن است تعجب آور باشد که رولو برادر راگنار در صدر قرار بگیرد. با این حال، رولو در ابتدا متحد قدرتمند راگنار از نظر خونی و مغزی است، که پس از آن که داستانش خارج از دوربین در فرانسه توسعه یابد، به طور تصاعدی رشد می کند. پس از بازگشت او در Vikings فصل 5، رولو به عنوان یک نجیب فرانکی قابل احترام و قدرتمند دیده می شود که اکنون نوسان زیادی از نفوذ در مبارزه با ایوار و لاگرتا دارد. این رشد باورنکردنی از جنگجوی وایکینگهای خشن به نقشی که به نظر میرسید برای آن مناسب نیست، نشان میدهد که چگونه میتوانست با تمام فرهنگ، سبک زندگی، و حلقه درونیاش که پشت سر گذاشته شده بود، سازگار شود و رشد کند.
اگرچه رولو و راگنار اختلافات خود را با هم داشتند و در یک مقطع با هم دعوا کردند، بسیار واضح است که در عشق او به لاگرتا و بیورن، که او معتقد بود پسر بیولوژیکی او بود، نزدیکی و وفاداری متناقضی وجود دارد. علیرغم این احتمال، بیورن از غیبت رولو در خانوادهشان دلخور بود و رولو حاضر بود اشتباهاتش را با زندگیاش جبران کند. متأسفانه، پیشنهاد کمک و کفاره او توسط لاگرتا رد می شود، اما رولو با مهربانی می پذیرد. به نظر میرسد این لطف ویژگی بسیار سالمی است که رولو در دوران دوری خود آموخته است زیرا او در دورانی که در میان مردم شمالی بود از نظر عاطفی کاملاً باردار بود و رشد شخصی و بلوغ زیادی را در سالهای حکومت فرانک نشان داد. .
نظرات
نظر خود را به اشتراک بگذارید