
سریال اصلی The Walking Dead - مردگان متحرک یکی از بزرگترین نمایشها در دوران اوج خود بود و در حالی که بهترین محصول فرنچایز باقی میماند. ، اسپین آف های اخیر در برخی مناطق بهتر هستند. سریال اصلی با داشتن یکی از بهترین خلبانهای تاریخ تلویزیون، سالها به محبوبیت خود ادامه داد و زمانی یکی از رویدادهای دیدنی بود، اما کیفیت آن در فصلهای بعدی با کاهش تدریجی بینندگان شروع به کاهش کرد. با وجود این، بینندگانی که از The Walking Dead زودتر خارج شدند لحظات فوقالعادهای مانند جنگ Whisperer و مهمتر از همه، اسپینآفهای اخیر را از دست دادند.
اگرچه بسیاری استدلال خواهند کرد که فرنچایز باید به درستی با پایان فصل 11 مردگان متحرک به پایان می رسید، تعداد طرفداران وفادار سری زامبی ها در کنار طول عمر آن تقریباً غیرممکن بود. . در عوض، فینال به طرفداران یک مکان معقول برای ترک پیشنهاد داد، در حالی که داستان را از طریق پروژههای مختلف پیش میبرد، مانند شهر مرده، داریل دیکسون، و The Ones Who Liveهمگی از شخصیت های اصلی پیروی کرده اند و داستان های متقاعد کننده ای به آنها ارائه کرده اند که عملکرد فوق العاده خوبی داشته اند. اگرچه هیچ یک از آنها به صورت جداگانه مطابق با سری اصلی نیستند، اما برخی از مناطق وجود دارد که اسپین آف ها از نمایش اصلی پیشی می گیرند.
10 اسپینآفهای مدرن The Walking Dead فحشهای بیشتری دارند
فحاشی پس از پایان نمایش اصلی بسیار رایج شد
در حالی که فصل آخر با فحش دادنش کمی ملایم تر شد، فحاشی در اسپین آف بسیار بیشتر است و حس طبیعی تری برای آخرالزمان ایجاد می کند. با توجه به ماهیت وحشتناک و خشونت آمیز محیط زامبی، همیشه کمی عجیب بود که شخصیت ها به ندرت بمب اف را رها می کردند و زبان زشت خود را به حداقل می رساندند. با در نظر گرفتن برخی از وحشتهایی که شاهد بودهاند و موقعیتهای وحشتناکی که در آن بودهاند، بازماندگان این فرنچایز باید واقعاً با سخنان خود بسیار گویاتر میبودند.
خوشبختانه، اسپینآفهای The Walking Dead حاوی فحشهای بسیار بیشتری هستند، و این نیز طبیعی است. در پروژه های جدیدتر از زبان ناپسند فقط به خاطر آن استفاده نمی شود. در عوض، گفتگوی شدید با حضور آنها تقویت میشود و برخی مکالمات واقعیتر به نظر میرسند زیرا محدودیتهای کمتری برای فحش دادن وجود دارد. برخی از بهترین صحنههای نمایش اصلی با دیویدیهای دارای نسخه بدون سانسور فیلتر شدند، در حالی که اسپینآفها یک ارتقای عظیم در این بخش بوده است.
9 فصلهای کوتاهتر برای The Walking Dead بسیار بهتر است
فیلر بسیار کمتری برای حذف اسپین آف ها وجود دارد
یکی دیگر از پیشرفتهای اسپینآفها، فصلهای کوتاهتر آنها است که یک مزیت بزرگ برای فرنچایز بوده است. اگرچه برخی از بهترین قسمتهای The Walking Dead بعداً در فصلهای 16+ قسمتهایشان منتشر شدند، ماهیت طولانی هر قسمت اغلب به پرکنندههای فراوان منجر میشد. که واقعاً هرگز به جایی نرسید. در مقابل، فصل 1 یکی از قویترین قسمتهای سریال باقی میماند، زیرا تنها شش قسمت طول میکشید و هر کدام در کنار پر شدن از درام پرمخاطره، هدفی را دنبال میکردند.
اسپینآفهای اخیر همگی استراتژی مشابهی را اتخاذ کردهاند و هر سریال فقط شش قسمت در فصل دارد. ماهیت کوتاهتر این پروژهها را مجبور میکند که مستقیمتر باشند و زمان کمتری را بر روی قطعههای فرعی نامربوط تلف کنند و در نتیجه کیفیت کلی بهتری به دست آورند. متأسفانه، این باعث شد پایان The Ones Who Live کمی عجله داشته باشد، اما حتی یکی دو قسمت دیگر هم عالی بود، در حالی که شهر مرده و داریل دیکسون به دلیل داستان سرایی سریع خود پیشرفت کرده اند.
8 اسپین آف ها درام همه کاره تری دارند
نمایش اصلی به دلیل تمرکز اکید بر گروه های شرور بزرگ و بقا مجرم بود
با وجود اینکه مردگان متحرک بدون شک سهام بیشتری نسبت به اسپین آف خود داشت، این درام کمی تک بعدی تر بود. تلاش مداوم برای یکی کردن هر گروه شرور به این معنی بود که نمایش اصلی چرخه ای از یافتن یک شهرک جدید، مواجهه با تهدید بزرگ بعدی و جابجایی مکرر را تکرار می کرد. به طور طبیعی، اسپین آف ها تا حدودی عناصر مشابهی دارند، اما اهداف فراتر از زنده ماندن یا غلبه بر یک تهدید است.
داریل دیکسون تا حد زیادی در مورد محافظت از لورن بوده است، که یک مفهوم تازه برای این فرنچایز است. در داستانی شبیه به The Last of Us، هدف اولیه داریل از بازگشت به خانه به تلاش برای زنده نگه داشتن یک کودک خاص تبدیل می شود، کاری که مردگان متحرک قبلاً انجام نداده است. به همین ترتیب، داستان The Ones Who Live در مورد فرار از یک گروه بزرگ نظامی نیز بسیار منحصر به فرد است، در حالی که نقشه شهر مرده در مورد نجات هرشل از کروات کمی بیشتر است. ساده است اما هنوز هم نوع متفاوتی از درام را با آنچه فرنچایز قبلا داشته است ارائه می دهد.
7 خارج از نمایش اصلی احساس ویژهتری دارد
اسپینآفهای Walking Dead قبلاً بازدهی تأثیرگذاری داشتهاند
نمایش اصلی و اسپین آف هر دو بازگشت هیجان انگیزی داشته اند، اما قطعاً در پروژه های اخیر کمی خاص تر شده اند. شاید این فقط ایده تعامل شخصیتهای خاصی باشد که برای اولین بار پس از سالها اتفاق میافتد، اما ظاهر غیرمنتظره گابریل در آنهایی که زندهاند یکی از هیجانانگیزترین بازگشتهای طولانی مدت بود. و دیدار مجدد ریک با فرزندانش نیز لحظه ای عالی را رقم زد و نشان داد که اسپین آف ها چقدر خوب این صحنه ها را اجرا کردند.
حتی تماس رادیویی کارول در داریل دیکسون یک اتحاد مجدد عالی با داریل در فصل 2 ایجاد کرد، و هر گونه نمایش دیگر از بازیگران اصلی در برنامههای اسپینآف تاثیر زیادی خواهد داشت. سریال اصلی مانند مورگان و مورالس بازگشتهای سرگرمکننده خاص خود را داشت، اما بسیاری از بازیگران اصلی در اکثر مواقع حضور داشتند یا تنها جداییهای کوچکی داشتند. بنابراین، تأثیرگذاری کمتری داشتند زیرا مخاطبان مجبور نبودند مدت زیادی منتظر بمانند تا شخصیتهای مورد علاقهشان به روی پرده بازگردند.
6 زامبی ها در Spinoff ها بیشتر احساس خطر می کنند
افزایش انواع، پویایی جدیدی به فرنچایز اضافه کرده است
ممکن است زامبیها در روزهای اولیه The Walking Dead یک تهدید بزرگ بودند، اما تهدید آنها در طول سالها از بین رفت. دیدن تطبیق بازماندگان با دنیایی مملو از مردگان، نمایش را بسیار خوب کرد، اما بزرگترین تهدید به سرعت تبدیل به انسانها شد، و گروه اصلی در نهایت متوجه شدند که واکرها نسبتاً آسان است. شخصیتهای اصلی حتی میتوانستند با انبوهی از گروههای بزرگ کنار بیایند، همانطور که در «No Way Out» نشان داده شد، و در حالی که نسخههای آن در نهایت در فصل 11 ظاهر شدند، نقش آنها محدود بود.
از سوی دیگر، استفاده داریل دیکسون از انواع زامبی بسیار بیشتر بود، زیرا قهرمان داستان مجبور بود با مشعلها سر و کار داشته باشد و حتی با یک نیروی فوقالعاده مبارزه کند. زامبی در یک میدان کوچک. شهر مرده همچنین دارای یک واکر جهش یافته بود که دارای چندین زامبی بود که در یکی ترکیب شده بودند و خلاقیت نمایش را برجسته می کرد. استفاده The Ones Who Live در مقایسه با آن کمی ضعیف بود، اما دو مورد از سه spinoff که مردگان را به یک مسئله کلیدی تبدیل میکنند، پروژه اخیر را نسبت به نسخه اصلی برتری میدهد.
5 داستان های جانبی به همان اندازه که در نمایش اصلی به اسپین آف ها آسیب نمی رسانند
فلشبکها به اسپینآفها ارزش افزودهاند، در حالی که داستانهای جانبی اغلب به سریال اصلی آسیب میرسانند.
با توجه به تعداد زیادی از شخصیتهای درگیر در نمایش اصلی، مردگان متحرک اغلب از داستانهای فرعی آسیب میبینند. در حالی که گاهی اوقات اختصاص دادن زمان بیشتر به شخصیتهایی که همیشه مورد توجه قرار نمیگرفتند بسیار عالی بود، قسمتهایی مانند «سوگند» در نهایت به جایی نرسیدند و فقط احساس میکردند که پرکننده هستند. این سریال اغلب از ریک و برخی از شخصیتهای اصلی به داستانی کاملاً متفاوت در قسمت بعدی میپرد، که باعث میشود رسیدن به وضوح برای هر روایت بیش از حد طول بکشد و از اکشن مرکزی بکاهد.
خوشبختانه، اسپینآفها با مشکلات مشابهی روبرو نیستند، زیرا بازیگران بسیار کوچکتر هستند و اکشن عمدتاً قهرمانها را دنبال میکند. بنابراین، هر زمان که شخصیت های فرعی در کانون توجه قرار می گیرند، در واقع احساس طراوت می کند. داریل دیکسون با سکانس های فلاش بک خود کار بزرگی انجام داد و به ایزابل و ژنه کمک کرد تا احساس اهمیت بیشتری داشته باشند و بر شخصیت آنها افزوده شود. شهر مرده همچنین از پریل آرمسترانگ به خوبی استفاده کرد و بازگشت احتمالی او در فصل 2 را بسیار جالبتر کرد و مخاطبان از دیدن شخصی غیر از مگی یا نیگان هیجانزده خواهند شد.
4 شخصیتهای جدید شانس بهتری برای شکوفا شدن در اسپینآفها دارند
اسپینآفها شخصیتهای جالب متعددی را اضافه کردهاند
در کنار جذابتر بودن داستانهای فرعی، شخصیتهای درگیر در آنها نیز بهتر ظاهر میشوند. مسلماً، اسپینآفهای مردگان متحرک در هدر دادن شخصیتها با کشتن زودهنگام آنها مقصر هستند، اما حداقل فرصتی برای درخشش قبل از مرگ دارند. کودرون، ایزابل، پریل، لوران، تورن، ژنه، نات، و سرلشکر بیل تنها برخی از شخصیتهایی هستند که در نمایشهای جدیدتر معرفی شدهاند که شکوفا شدهاند و با وجود برخی از آنها که هنوز زنده هستند، میتوانند به تکیهگاه اصلی فرنچایز تبدیل شوند.
طبیعاً، با توجه به تعداد زیادی که در 11 فصل آن وجود داشته است، نمایش اصلی همچنان با بازماندگانش کار بسیار خوبی انجام داد. با این حال، تلاش برای متعادل کردن تعداد زیادی از شخصیتها منجر به این شد که برخی از آنها برای بخشهای بزرگی از هر فصل غایب باشند و در کل نقشهای محدودتری داشته باشند. به عنوان مثال، توبین در فصل 5 معرفی شد، اما تا پایان فصل 9 ادامه داشت، و در حالی که او لحظات قهرمانی انگشت شماری داشت، با وجود تنها 10 اپیزود ماندگاری ایزابل، زمان او در سریال کمتر به یاد ماندنی بود.
3 نمایش های جدید The Walking Dead سرانجام در سایر نقاط جهان کاوش می کنند
نمایش اصلی در طول 11 فصل خود هرگز ایالات متحده را ترک نکرد
آمریکا همیشه تمرکز اصلی مردگان متحرک بوده است، حتی زمانی که نوبت به اسپینآفهای اصلی میرسید، اما نمایشهای مدرنتر سرانجام بخشهای دیگر جهان را کاوش کردند. در کنار دو فصل اول که در فرانسه اتفاق میافتد، داریل دیکسون همچنین چگونگی تأثیر شیوع زامبی بر گرینلند را برجسته کرد و فوراً مکانهای جدید را به مخاطب نشان داد. فصل سوم اسپینآف بریتانیا و اسپانیا را نیز به نمایش میگذارد و به طرفداران دامنه بیشتری از تأثیر ویروس را میدهد.
اگرچه شهر مرده هنوز در ایالات متحده میگذرد، نیویورک مکان بسیار متفاوتی از هر جای دیگری است که در سریال اصلی نشان داده شده است، و شخصیت زیادی به پروژه میدهد. در حالی که دیدن حرکت شخصیتها از آتلانتا به اوهایو در نمایش اصلی جالب بود، اما محیط به غیر از سکونتگاهها در جوامع تغییر چندانی نکرد. در مقایسه، اسپینآفها بسیار سرزندهتر هستند و مناظر و معماری منحصربهفردی دارند که آنها را از نظر بصری برتر میکند.
2 اسپینآفهای مدرن The Walking Dead شرورهای معمولی بیشتری دارند
برخی از شرورهای سریال اصلی آنتاگونیست واقعی نبودند
Villains بخش عمدهای از مجموعه زامبیها هستند، و در حالی که سریال 2010 برخی از بهترین آنتاگونیستهای تلویزیون را در آن زمان داشت، دشمنان غیرمتعارف تری نیز دارد. نمی توان انکار کرد که امثال Negan، The Governor و Alpha همگی جذاب تر از هر یک از شرورهای معرفی شده در پروژه های جدیدتر هستند، اما سریال اصلی همچنان با مشکلاتی در این زمینه مواجه بود. فصل 1 یک آنتاگونیست واقعی نداشت، مرل و جنر برای گروه اصلی نزدیکترین افراد به دشمنان بودند.
اگرچه این کار به این دلیل کارساز بود که زامبیها تهدید اولیه بودند، شین بیشتر شبیه یک بازمانده پیچیده بود تا یک آنتاگونیست مناسب در فصل 2، و حتی شرور آخر سریال، پاملا میلتون، از یک دشمن معمولی دور بود. در مقابل، ژنه، سرلشکر بیل، داما و کروات همگی دشمنان معمولیتری هستند که احساس میکنند یک تهدید واقعی برای قهرمانهای داستان هستند و وقتی شخصیتهای مرکزی واقعاً برای از بین بردن آنها تلاش میکنند، ناامیدکنندهتر میشوند.
1 اسپین آف ها بیشتر شخصیت محور هستند
شخصیتهای مرکزی در پروژههای اخیر توجه بیشتری به آنها داشتهاند
بهترین جنبه اسپین آف ها در مقایسه با نمایش اصلی این است که چقدر شخصیت محور هستند. مردگان متحرک همیشه درباره بازماندگانش بوده است، اما تلاش برای دادن زمان به این بزرگی برای توسعه و درخشش دشوار بود. Rick، Michonne، Daryl، Maggie، Carol و Negan همگی مورد علاقه طرفداران شدند، به همین دلیل بود که آنها در وهله اول یک برنامه اسپین آف دریافت کردند، اما حتی آنها دوره هایی داشتند که احساس می کردند کمی مورد استفاده قرار نمی گیرند. متأسفانه، افرادی مانند عیسی، آندریا و تایرس همگی در کمیک ها اجراهای بهتری داشتند، زیرا نمایش به سادگی بیش از حد شلوغ بود.
اسپین آف ها در این زمینه بسیار بهبود یافته اند، زیرا هر نمایش به دو قهرمان اصلی خود اختصاص داده شده است. در حالی که شخصیتهای فرعی هنوز فرصتی برای پیشرفت دارند، هر اسپین آف به وضوح درباره یک دوتایی خاص است که همیشه در قلب داستان هستند. علیرغم اینکه در 14 سال گذشته چقدر از داریل دیده ایم، او هنوز هم به دلیل جلب توجه بسیار زیاد، جنبه متفاوتی را در اسپین آف خود نشان می دهد، و پروژه های جدید همگی ارتقای عظیمی بهThe بوده اند. سریال اصلی Walking Deadدر این بخش.
نظرات
نظر خود را به اشتراک بگذارید